بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

جمعه 17 مرداد 1382

سلام صبح جمعه چهار سوار

سلام صبح جمعه

چهار سوار سرنوشت
شکرخدا که در سالگرد مشروطيت مرحوم، رسانه هاي نجاتبخش لس آنجلسي
راه اندازي شد تا ملت عجيب ايران بار ديگر سرداران از جان گذشتهَ خود:

يک - آقاي ضيا آتاباي از تلويزيون ملي ايران .....( هورا)
دو- خانم هاله شجره از تلويزيون ملي پارس .........(هورا)
سه – استاد علي جوادي از حزب کمونيست کوليگري ...(هورا)
چهار – آقاي عليرضانوري زاده از کانون خبرکش هاي کشوري و لشگري
سابق و لاحق و ماضي و حال و مستقبل ..... (هورا)

اين چهار سوار سرنوشت را در کنار خود داشته باشد که با داشتن آنان، ديگر
نيازي هم به آزادي و استقلال و دموکراسي احساس نميشود!

در رابطه با اينکه چرا <حزب کمونيست کارگري> به <حزب کمونيست
کوليگري> معروف شده، برخلاف تصور عامه، به خاطر کولي بازي ها و
قرشمالگري هاي آقاي علي جوادي در تلويزيون نيست. بلکه به علت چرخش
هاي فصلي اين حزب از کمونيسم به صهيونيزم (وبالعکس) و از سلطنت به
جمهوري (و دوباره بالعکس) و در مجموع به خاطر ييلاق و قشلاق کولي وار
اين حزب در مراتع مختلف سياسي، نام آن اصلاح شده است.

در مورد دکتر عليرضا نوري زاده گفته ميشود .... (چي که گفته نميشود!)
بگذريم.
***
در رابطه با نوهَ امام
" نوهَ امام " که ميگويند آدم خيال ميکند لابد موجودي است قدري بزرگتر از بچهَ
شاه. " نوه " معمولاً کوچولوست اما اين نوه را من ديده ام. انصافاً سُر ومُر و
گنده است.
برخلاف بعضي روزنامه نويساني که هميشه همه جا بوده اند، من به خاطر
بي عرضگي در کار ژورناليسم، هيچوقت هيچ جا نبوده ام. پيش از انقلاب هم
هر وقت دکتر نوري زاده عکسي را که با محمود جعفريان – معاون راديو
تلويزيون- در جيب داشت و در ميآورد و نشان ميداد و ما را ميترساند من
هميشه حسوديم ميشد که چرا يک عکس با شاه يا شهبانو- سرش را بخورد –
با رئيس کلانتري محل - ندارم که روي او را کم کنم.

با اينهمه من اين حجت الاسلام سيد حسين خميني را از نزديک ديده ام و با هم
احوالپرسي کرده ايم. آقاي نوري زاده اگر باور نميکند، آخر هفته که ميرود
به بغداد حقوق سربازان آمريکائي را بدهد، يک سري هم برود کربلا از حاج
حسين آقا بپرسد.

( آذرماه 57 من با سه چهار تن دوستان از لندن رفتيم نوفلوشاتو آيت الله خميني
را ببينيم. توي يک اتاقي همراه ديگران چپيده بوديم. به ما گفتند اينجا بمانيد حاج
آقا ميآيد نماز ميخواند بعد شما برويد خصوصي صحبت کنيد. من که حرف
خصوصي نداشتم ديدم همين مانده که موقع نماز خواندن، عوضي کج و کوله
شوم و بي موقع دولا راست شوم، گندش دربيايد. پا شدم بهانه آوردم زدم به
چاک گفتم فردا ميآيم. فرداش دکتر يزدي و يکنفر به اسم جعفري تلفن کردند که
چرا رفتي ديروز؟ نگفتم ترسيدم عوضي بچرخم! گفتند حالا امروز بيائيد حاج آقا
را ببينيد. نرفتيم. حالا اگر" امام خميني" بود، شايد ميرفتيم اما حوصلهَ ديدن
حاج آقا نداشتم!

اين را ميگفتم..... موقع آمدن، توي حياط يک جوان چاق و چلهَ آخوندي با چند
نفر ايستاده بود. ما را تحويل گرفت و خوش وبش کرد و خودش را معرفي
کرد. همين نوهَ امام بود.)

چرا اينها را تعريف کردم؟ ... يادم رفت..... آهان. داشتم روي عليرضا نوري
زاده را کم ميکردم... اما انگار شاهکاري هم نکردم. خوب نوهَ امام را ديدم
که ديدم! تازه آنهم نوه اي که بيت امام او را تکذيب کرده باشد! ( نه اينکه حرف
هايش را تکذيب کرده باشند، نه ، خودش را تکذيب کرده اند!) خدا رحم کرد
کورتاژش نکردند!

من مسائل اقتصادي را وارد نيستم وگرنه ميتوانستم رقم بدهم که در آينده چقدر
از درآمد نفت صرف راضي کردن يا "سيداحمد کردن" نوهَ امام خواهد شد.

در رابطه با بيت امام
اوائل که صحبت از بيت امام ميشد من خيال ميکردم منظورشان:
<< من به خال لب ات اي دوست گرفتار شدم
چشم بيمار ترا ديدم و بيمار شدم >> است.

بعدها فهميدم منظور از بيت امام، همان وزارت دربار شاهنشاهي است.
حالا بيت امام حرف هاي نوه را تکذيب کرده. چند سال پيش هم بيت خامنه اي
حرف هاي شوهرخواهر مقام معظم رهبري را تکذيب کرد. شيخعلي تهراني
خواهر مقام معظم رهبري را برداشته بود برده بود عراق؛ عليه جمهوري
اسلامي شعار ميداد.

بعدش هم پسر محسن رضائي رفت لس آنجلس به افشاگري عليه جمهوري
اسلامي پرداخت. امت لس آنجلسي هم که از پسر محمدرضا شاه نااميد شده
بودند يک مدت خيال ميکردند از پسر محسن رضائي آبي گرم ميشود

حالا سيد حسين خميني آخرين قهرمان ملتي است که قهرمانان اصلي اش يا در
اوين اند يا در لعنت آباد! يا پشت کتاب و دفتر و کنج کتاب و دانشکده دارند
نفس تازه ميکنند.

البته در غياب آنها نبايد از جانفشاني هاي ضيا آتاباي و خانم هاله و عليرضا
نوري زاده و علي جوادي از حزب کولي ها غافل بود که حالا حاج حسين
خميني هم اضافه شده.
" حاجي سر جدت قسم – زور نده خيلي خسه ام!"
ُ
***
<< اصغرآقا >> درآمد
خبري خوبي که گفته بودم ميدهم انتشار شماره تازه نشريه اصغرآقاست.

< نخستين و ديرسالترين نشريه برونمرزي بعد از اسلام!>
< سال بيست و پنجم – شماره اول – دورهَ جديد- شماره پياپي 322>

مشترکين قبلي و قديمي يا آنها که پيشتر نشاني شان را داده بودند لطفاً ايميل
بزنند براي تأئيد و تثبيت نشاني پستي شان. يا فکس بزنند يا تلفن کنند
تلفن و فکس:صفر چهل و چهار (کد انگليس) بيست (کد لندن) هشت-نه-شش-پنج - سه-صفر-صفر-دو
تلفن دستي: صفرچهل وچهار - هفتادونه - پنجاه و يک - چهل و سه - پنجاه و دو - چهل و پنج.
(اين کامپيوتر صابمرده عدد که ميزنم قاطي ميکند)
نشاني ايميل براي تأئيد و تثبيت آدرس پستي (اشتباه نفرستيد لطفا)
WWW.hadi_khorsandi@hotmail.com
کساني که قبلاً تماسي با ما نداشته اند و ميخواهند شماره اول دورهَ جديد را
افتخاراً دريافت کنند، لطفاً نشاني خود را براي ما پست کنند. (در اين مورد
ايميل و فکس قبول نميکنيم متأسفانه)
نشاني پستي براي تقاضاي رايگان شماره اول:
H.KHORSANDI
P.O.BOX 2019 LONDON NW10 --- 7DW UK
ميتوانيد چک اشتراک را هم ضميمه کنيد: بريتانيا 18پوند/28يورو/30دلار
اروپا 20پوند/30يورو/33دلار. آمريکا 23پوند/35يورو/38دلار
ژاپن و استراليا 25پوند/38يورو/41 دلار.(براي ايران پست نميکنيم)
چک بنام خرسندي لطفاً
KHORSANDI
***

چند روز من با اجازه تان نيستم. سه شنبه صبح در خدمتم.

--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی