بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

يكشنبه 23 بهمن 1390

ایرج گرگین چهره ای فرهنگساز در پیتزا فروشی!

غربت، مهاجرت، تبعید، چه به روز بزرگان ما آورده است؟! میرزا آقا عسگری (مانی) یکی از بزرگان عرصۀ شعر و ادب ماست. من دوستش دارم. سال ها پیش برای من ویژه نامۀ اینترنتی درآورده. سراینده ای توانا و رفیق باحالی است امّا افسوس ....
در سوگ زنده یاد «ایرج گرگین» خیلی ها به انصاف یا به اغراق، نوشتند و گفتند. حالا نوبت رسیده است به شاعر و نویسندۀ عزیز ما که سرفرصت، زیر عنوان «ایرج گرگین، چهره ای فرهنگساز و ماندنی» چنین حق مطلب را ادا کند:

ایرج گرگین، چهره ای فرهنگساز و ماندنی
میرزاآقا عسگری (مانی)
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱٣۹۰ - ٨ فوريه ۲۰۱۲
---------------------------------------
سال ۱٣۶٨ «کانون فرهنگی نیما» در لس آنجلس- که آنزمان از کوشاترین نهادهای ایرانیان تبعیدی بود- از من نیز برای شرکت در یک سمینار ادبی و فرهنگی که در دانشگاه یوسی ال ای برگزار شد دعوت کرده بود. از آقای داریوش آشوری و زنده یاد نادر نادرپور هم برای سخنرانی در این سمینار دعوت به عمل آمده بود. مدیریت برنامه را در سالنی بزرگ که مالامال از جمعیت بود آقای ایرج گرگین به عهده داشت. آقای گرگین بسیار کوتاه اما گویا و دقیق و حساب شده سخن میگفت. او و همسرش در همه برنامه های من در لس آنجلس شرکت داشتند. زنده یاد گرگین مرا برای یک گفتگو به «تلویزیون امید ایران» دعوت کرد. این تلویزیون مال خود او بود و گویا روزی فقط یکساعت برنامه آن هم برای لس آنجلس پخش میکرد. فکر میکنم «تلویزیون امید ایران» نخستین و تنها رسانه ی تصویری، فارسی زبان و مستقل در لس آنجلس بود. حدود ۴ صبح با اتوموبیلش آمد و مرا که آماده شده بودم از خانه آقای ایرج اسفندیاری -از برگزارکنندگان همایش - به استودیوی کوچکش برد. استودیویی فقیرانه در یک آپارتمان تنگ که ما دو تن بزور در اتاق ضبط آن جای میگرفتیم. زنده یاد گرگین در آن ساعت دست تنها بود. خودش همه ی کارها را با دقت و ظرافت انجام میداد. کارهای فنی را انجام میداد، خبرها را تنظیم میکرد و میخواند، ضبط و ادیت و پخش میکرد و... دستگاههای صوتی و تصویری را روبراه کرد. روی جاهای براق پوست سر و صورت من پودر مالید. و طرف گفتگویی با من شد که در اینجا میتوانید آن را بشنوید. او میکوشید در اغلب نشست و برخاست های شبانه ی ما شرکت داشته باشد. با وقار و شکیبایی دربحث های داغ سیاسی، ادبی و فرهنگی شرکت میکرد. یکبار وقتی برای صرف شام با بیش از ۲۰ نفر به یک پیتزافروشی رفتیم او با متانت و مهری که داشت در مرکز نگاهها و گفت و شنودها بود. حضور او از اوج گیری و تنشِ بحث های سیاسی جلوگیری میکرد. ایرانیان لس آنجلس ازهمه جناح های سیاسی و فرهنگی او را دوست میداشتند و برایش ارجی فراوان قایل بودند. او یکی از چهره های آگاه عرصه ی فرهنگ و ادب در دهه های چهل و پنجاه در ایران و در دهه های سپسین در برونمرز بود. چهره ای بود فرهنگ شناس و فرهنگ ساز. جا دارد برای او ویژه نامه ی مکتوبی نیز فراهم گردد تا کار و کوشش او برای نسل های آینده ثبت شود. او از شمار کسانی بود که در طراحی و سرنوشتِ رشد و برآمد ادبی - فرهنگی یکی دو نسل از شاعران و هنرمندان ایران شرکت پویا و اثرگذار داشت. یادش گرامی
گفتگوی ایرج گرگین را با مانی در نشانی ی زیرین بشنوید:
www.akhbar-rooz.net
میرزاجان. اینکه «ایرانیان لس آنجلس ازهمه جناح های سیاسی و فرهنگی او را دوست میداشتند و برایش ارجی فراوان قایل بودند.» قدری زیادی است. در سایت رادیو فردا هم آمده بود که بعضی ها به ایشان «آیت الله گرگین» لقب داده بودند. اما اینکه میگوئی حضور آن زنده یاد در پیتزافروشی «از اوج گیری و تنشِ بحث های سیاسی جلوگیری میکرد.» آن هم وقتی با بیش از ۲۰ نفر رفته بودید، فکر نمیکنی تو تحت تأثیر پودری بودی که گرگین روی جاهای براق پوست سر و صورتت مالیده بود که قدری چهرۀ ندید بدیدت را تغییر بدهد؟ قربانت هادی.

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی