بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

شنبه 26 دي 1388

یک ایمیل دفاعی در رابطه با آقای صانعی

در مورد آقای صانعی لینک‌های بیشتری هم آمد، اما یک ایمیل دفاعی هم رسید که اینجا میارمش.

اين ايميل را در جواب به عكس مربوط به پيشينه آقاي صانعي برايتان مي نويسم. من يك مهندس 35 ساله جنوبي، مسلمان ولي معتقد به سكولاريسم هستم. اين معرفي كوتاه را به اين دليل آوردم چون سخت است كه آدم نامه كسي را بخواند كه هيچ تصوري از او ندارد.

من فكر مي كنم مطلب مورد بحث نوعي "نقض غرض" به حساب مي آيد. نقض كدام غرض، عرض مي كنم. حقيقتاً چه زوري دارد بعد از يك عمر نويسندگي يكنفر بخواهد به آدم غرضش را بگويد! من جدآً شرمنده شما هستم. اميدوارم اساعه ادبم را ببخشيد

من فكر ميكنم هدف هر هنرمندي، از جمله يك نويسنده و از جمله تر (!) يك طنز نويس برانگيختن حس مخاطب و همراه كردن او با خود است. يك هنرمند هر انگيزه ديگري براي كارش عنوان كند (مثل بيان كردن صرف احساسات دروني و...) نمي تواند منكر شود كه مايل است مخاطبش پس از برخورد با اثر او همراهي اش كنند. در مورد كار شما اين همراه كردن مخاطب كمي فرق مي كند. شما در حوزه طنز سياسي كار مي كنيد. چه تصديق كنيد چه تكذيب، طنز سياسي نمونه بارزي از "هنر متعهد" است. پس شما سعي نمي كنيد كسي را با خودتان فقط "همراه" كنيد بلكه فكر مي كنيد راهي كه در آن قرار داريد راه درست است و مي خواهيد مخاطبتان طرز فكر و رفتارش را عوض كند. يعني "تغيير موضع" بدهد

حالا يك نفر پيدا شده كه تغيير موضع داده (نه الزاماً به خاطر خواندن مطالب شما. ولي به هر حال در موضع دلخواهتان قرار گرفته) ولي شما گذشته اش را به رخش مي كشيد. تجسم كنيد معلم اكابري را كه عمري صرف با سواد كردن مردي كرده، حالا هر جا مي نشيند بي سوادي سابق يارو را مسخره مي كند! به نظر حقير تنها در يك صورت مي توان گذشته ناپاك كسي را به رويش آورد، آن هم زماني است كه مطمئن باشيم تغيير موضع الانش نه از سر ايمان كه معلول علتي است و در جهت كسب منفعتي.

فكر نمي كنم نيازي باشد صداقت آقاي صانعي را در اين تغيير موضع ثابت كنم. من نه وكيل مدافع ايشان هستم و نه دل خوشي از آخوندها دارم. ولي انصافاً اگر ايشان مانند موجودي مثل حائري شيرازي طرفدار حاكميت بودند زندگي راحتتري داشتند يا الان؟ اينكه شما در داخل كشور، بنشينيد در جمعي سخنراني كنيد و دوربين فيلمبرداري را هم ببينيد كه سخنان شما را تا ساعاتي ديگر در سراسر جهان منتشر خواهد كرد، آنوقت حرامزادگي احمدي نژاد را با صداي بلند فرياد كنيد، منفعتي برايتان در پي خواهد داشت؟

جوابي كه مي توان به اين حرف من داد اين است كه ايشان خطاهايي كردند و حرفهايي زدند كه تأثير آنها چنان در جامعه ماندگار است كه با يك تغيير موضع ساده ولو صادقانه جبران نمي شود. همان ايرادي كه به آقاي منتظري مي گرفتند كه با گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسي مرتكب خطايي جبران ناپذير شد
اما به نظر حقير زماني كه انسان در موقعيت مهمي قرار مي گيرد، هم اشتباهاتش مهم و بزرگ خواهند شد و هم خدماتش و اين راه را بر پشيماني و جبران خطاي گذشته نمي بندد. در اين مورد سخن بسيار ميتوان گفت و استدلالهاي زيادي مي توان كرد

نكته آخر سخن من، در پاسخ به نكته اول نوشته شماست در مذمت تغيير. من آرزو مي كردم كه اين حرف را يك آدم پرت و پلا (مثلاً طنز نويس نفرت انگيز كيهان) نوشته بود تا من هم يك عالمه حرف كه در اين مورد مي توان زد را با ادبياتي كه لايق خودشان است تحويلش مي دادم ولي افسوس كه شمايي اين حرف را مي زنيد كه دوستتان دارم و هر روز به اميد ديدن مطلبي تازه به سايتتان سر مي زنم
آقاي خرسندي عزيز! همه مانند شما اين توفيق را نداشته اند كه در سن مثلاً بيست سالگي گوهر حقيقت را كشف كنند و پس از سي سال نيازي به عوض شدن احساس نكنند. عموم انسانهاي ناقص عقلي مثل بنده حقير، هر چند سال يكبار به گذشته مان كه نگاه مي كنيم مي بينيم چقدر خام بوده ايم. لطفاً اجازه دهيد بعضي ها به عوض شدنشان افتخار كنند
با تشكر كه نوشته حقير را لايق خواندن دانستيد

هادی - عزیزجان. ممنون. ممنون. کاش هیچکس از ضمیر «حقیر» استفاده نکند. این حقیر و الاحقر برای همان آخوندهای حقارت‌پیشه خوب است. اما من غلط کردم گفته باشم در سن بیست سالگی گوهر حقیقت را کشف کرده باشم. (حتی به کنایه!) من در سی و دو سالگی در وصف آقای خمینی شعر گفتم!! البته هنوز قتل و غارت را شروع نکرده بود!
نامه شما به رعایت دمکراسی بی کم و زیاد درج میشود. قضاوتش با مردم. باز هم سپاس.

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی