بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

جمعه 13 شهريور 1388

زير رنگين‌کمان آزادي

سايت "گذار" کار مهمي کرده که مجموعه‌ي نظرات سي چهل نفر افراد فعال را در باره بايد و نبايدها و راهکارهاي جنبش آزاديخواهي گرفته و منعکس کرده که خواندني است. من منباب نمونه، بخش مربوط به خودم و خانم سيمين بهبهاني را اينجا ميآورم، باقيش را خودتان با يک کليک برويد بخوانيد لطفاً.

سیمین بهبهانی؛ نویسنده و غزل‌سرای معاصر
من در این انتخابات شرکت نکردم چون کاندیداهای ریاست جمهوری را مردم انتخاب نکرده بودند. وقتی از مردمی که شرکت کرده بودند سوال می‌کردم که چرا در انتخابات شرکت کرده‌اند در پاسخ می‌گفتند به دنبال جایگزین و رقیبی برای آقای احمدی‌نژاد هستند. البته نتایج انتخابات برای مردم حیرت‌آور بود. برای همین مردم دست به اعتراضات گسترده زدند.

مردمی که با این گستردگی به خیابان‌ها ریخته‌اند، یا باید به آنها اجازه داده می‌شد که نتایج انتخابات را بررسی کنند یا اینکه انتخابات دیگری مجددا و با دقت بیشتری انجام می‌گرفت. چنانچه یکی از این دو اتفاق می‌افتاد نشان می‌داد که بزرگان کشور به رای و نظر مردم اهمیت می‌دهند و علاقه دارند که کارشان مورد قبول مردم واقع شود. اما چنین نشد و نتیجه بدتر شد و با مردم با خشونت رفتار کردند.

پیشنهاد می‌کنم به هر طریقی که هست حکومت مردم را راضی کند. در غیر اینصورت باعث می‌شود این کینه‌ها ادامه پیدا کند و برای همین حکومت باید از خودگذشتگی و حسن نیت نشان بدهد و به مردم اطمینان دهد که آنچه مردم می‌خواهند حکومت به آن توجه خواهد کرد.

هنوز هم فرصت باقی است و جای امیدواری وجود دارد و مجلس نیز می‌تواند تکلیف خود را با این دولت روشن کند.
در خاتمه یادآور می‌شوم که در ایران موضوع دین باید از سیاست جدا شود. من با قاطعیت می‌گویم که مردم ایران در مقیاس بزرگی به دین بی‌توجه شده‌اند.
---------------------------

همه‌ی رنگ‌ها دل‌انگیز است
هادی خرسندی، شاعر و طنزپرداز

به گمان من بهتر است این جنبش را کاریش نداشته باشیم و به خصوص ما ایرانی‌های خارج‌نشین مواظب باشیم با دوستی خاله‌خرسه چوب لای چرخ جنبش نگذاریم.

ضمناً جنبش متولی هم نمی‌خواهد. در تظاهرات مقابل سفارت رژیم در لندن دیدم که خط نگهدار و صف نگهدار گذاشته بودند. در نیویورک دیدیم که مقررات سیم‌خارداری دور اعتصابیون کشیده بودند. این خودخواهی‌ها و خودنمایی‌ها با روح این جنبش سازگار نیست.

یک آقایی با هیجان در تلویزیون داد سخن می‌داد که توانسته با پرچم شیر و خورشید در حلقه‌ی اعتصابیون نیویورک رسوخ کند! جنبش سراسری ملی تبدیل شده بود به یک مسابقه‌ی پرتاب نیزه‌ی محلی!

قرار نیست باتومش را دیگران بخورند و افتخارش را اینها بین خود تقسیم کنند. البته جنبش، والاتر و عظیم‌تر از آن است که سر راه خودش همه‌ی این خبط و خطاها و کولی‌گری‌ها را در هم نپیچد و از بین نبرد، اما معقول‌تر اینکه مانعی ایجاد نکنیم و اگر «یار شاطر» نیستیم «بار خاطر» هم نباشیم. حیف است که اندکی از انرژی جنبش صرف ستردن فرصت‌طلبی‌ها و زیرآبی رفتن‌های حقیر شود.

آنچه در این جنبش مهم است به صدا درآمدن و به میدان آمدن «اکثریت خاموش» است. سیاسیون آزموده بهتر است بروند کنار که باد بیاید و نسیم آزادی بوزد.

من نمی‌دانم که رنگ این جنبش هنوز و همچنان سبز است یا طیفی از رنگ‌های دلپذیر آن را نمایندگی می‌کند، اما نمی‌توانم این قطعه‌ سروده‌ی خودم را برایتان نخوانم که:

همه‌ی رنگ‌ها دل‌انگیز است
چون بیاید زمان آزادی
خوش بود پای خود دراز کنیم
زیر رنگین‌کمان آزادی

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی