بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

يكشنبه 7 مهر 1387

اختلا‌ف بر سر مواد مخدر موجب قتل جوان 24 ساله

«....... مجتبي در بازجويي اوليه به ارتكاب قتل اعتراف كرد و مدعي شد بر سر خريد و فروش مواد مخدر با ژرژ درگير شده و او را به قتل رسانده است. بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران گفت: .... با توجه به تكميل شدن اطلاعات و انجام تحقيقات، مجتبي مجرم شناخته شد اما بر طبق ماده 207 قانون مجازات اسلامي مجرمان مسلمان به اتهام قتل كافران قصاص نخواهند شد اما همچنان تصميم درخصوص اين پرونده با قاضي دادگاه است. »
هرکس باور نميکند (چرا بايد باور نکتد؟) در سايت آفتاب يزد مشروح خبر را بخواند. ما خلاصه کرديم.

نظر های شما (3)     
000000000000000:

Ba Doroode Faravan Khedmate Aghaye Khorsandi-e Ahoorayee:

Emrooz yek sher az shoma khandam rajebe Obama, va Mcaine. Beyte akhar be in sourat bood:

"Vaz-e in mantaghe taain shode ast"
"Asbe changiz va Moghol zin shode ast"


Khaheshe aval:
Dooste gerami, dar keshvare ma 70 miljon Iraniye khod gool bezan va bi masouliyat hastan ....

- عزيزجان نظر شما طولاني بود و خواندنش سخت بود. لطفاً با فونت فارسي بفرستيد.

(October 18, 2008 11:05 AM)
رضا عليپور.م:

باور مي كنيم و چرا نبايد باور كنيم كه حكومت
"جيم.الف.الف." به راحتي آب خوردن از پس هر رذالتي برمي آيد و"وجودش/كفري ست كه جهان را مي آلايد."1
1- با نيم نگاه و وامي از يك "عاشقانه"ي
"احمد شاملو": "...مهتاب پائيزي/كفري ست كه جهان را مي آلايد".
رضا عليپور.م
ايران - 1387/7/11

(October 2, 2008 1:03 AM)
ح درویش:

سلام
آن نیمه شب، کسی غیر از ژرژ حاضر نشد برود و خط تلفن را تعمیربکند.خمپاره های عراقی سیم تلفن دسته مارا قطع کرده بود.دسته شناسائی گروهان ارکان کردان 131 لشکر 21 حمزه و نزدیکترین واحد به نیروهای عراقی.
وقتی ژرژ راهی شدو تنهائی از تپه ها پائین می رفت، ستوان یوسفی فرمانده دسته که فرد تحصیل کرده و روشنفکری نیز بود گفت: "راستی اگه همه ما شهید بشویم،خیلی ظلمه که این ژرژ به همان بهشتی برود که قرار ما مسلمانها برویم.می گویند جنگ اسلام و کفره،اما یک بچه مسلمون حاضر نشد از سنگرش برود بیرون.اونوقت یک بچه ارمنی مسیحی تنهائی داره میره خط تلفن نیروهای اسلام را تعمیر کنه.اسلام به کنار، جنگ ایران و عراق هم باشه، به شما پدر سوخته ها می رسه برین فداکاری کنین، نه این بچه ارمنی."
ماه های دوم سوم جنگ بود و هنوز خیلی ها فکر می کردند جنگی در کاره.شاید ماه آذر 59 بوده باشد. ژرژ تا ساعتهای 3 یا چهار صبح بر نگشت اماوقتی خط تلفن براه افتاد و تماس بر قرار شد یقین کردیم که ژرژ هنوز زنده است.حیف بود شهید بشود.آنوقت ظلم مضاعفی را متحمل می شد که با مسلمانها به بهشت واحدی برود.
گرچه من و ستوان یوسفی ژرژ را سزاوار بهشت بزرگتری میدانستیم،اما خود ژرژ خبر نداشت که اگر شهید می شد فقط به نصف بهشت وارد می شدو حتماً حورالعینهایش نیز یک چشم بیشتر نداشتند.
کاش ژرژ یکی از خوانندگان سایت شما باشد تا داستان خودش را بخواند.

(September 28, 2008 9:22 PM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی