بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

جمعه 11 مرداد 1387

ياد شاپور بختيار و انقلاب مشروطه گرامي باد!

آنکه «لائيسيته» را فرياد زد و جدائي دين و دولت را خواستار شد. آنکه به شاه اعتراض کرد که نبايد تقويم ايراني را تغيير ميدادي. آنکه به آيت‌الله خميني گفت که برايت در قم واتيکان درست ميکنيم. آنکه فکرش به اين چيزها ميرسيد و حرفش را ميزد، «نوکر بي‌اختيار» لقب گرفت. آنهم از سوي کساني که خود نوکران بي‌اختيار و بلکن بي‌خبر «ايدئولوژي» و مذهب بودند.
روزي که سر بريدندش (پانزدهم مرداد) فرداي مشروطيت بود!
ياد کشته‌شدگان انقلاب مشروطه و ياد شاپور بختيار را گرامي ميداديم.

روزگاري روزگاري داشتيم
روزگاری روزگاری داشتيم .......... بهر خود شهر و دیاری داشتیم
کنج دلهامان به باغ آرزو ............ بهر آزادی بهاری داشتیم
نهضت مشروطه مان گر مرده بود .......... لااقل بهرش مزاری داشتیم
وارث صد جور بیماری شدیم .............. گرچه دکتر بختیاری داشتیم .....

روزگاري روزگاري داشتيم
اين سروده را به مهندس حميد ذوالنور، ياروفادار بختيار تقديم کرده‌ام.

روزگاری روزگاری داشتيم
بهر خود شهر و دیاری داشتیم

در خيابان راه ميرفتيم ما !
ترس کی از پاسداری داشتيم

هیچکس کاری به کار ما نداشت
دست اگر در دست یاری داشتیم

غم به دلها بود اما در عوض
همرهان غمگساری داشتیم

کنج دلهامان به باغ آرزو
بهر آزادی بهاری داشتیم

حرف قانون اساسی میزدیم
هم شعوری هم شعاری داشتیم

نهضت مشروطه مان گر مرده بود
لااقل بهرش مزاری داشتیم

در پی احیای آنچه رفته بود
وه چه عزم استواری داشتیم

حیف شد که عاقبت برعکس شد
هرچه بهرش انتظاری داشتیم

چاه را ناکنده بر سر میزدیم
ما که مسروقه مناری داشتیم

وارث صدجور بیماری شدیم
گرچه دکتر بختیاری داشتیم

او برای ما الفبا مینوشت
ما نظر بر نقش ماری داشتیم

او ز لائیسیته‌اش میگفت و ما
با امام خود قراری داشتیم!

عاقلی حرفی زد و در معنیش
حیرت دیوانه واری داشتیم

هادیا از خاطرات تلخ خویش
کاش امکان فراری داشتیم

نظر های شما (27)     
Reza Shirazi:

سلام هادى جان
خوشحالم كه دارى meyaii استراليا و khoshaltar از اينكه باز هم neveshtii را از تو در مورد Bakhteyar خوندم،راستى Bakhteyar لر بود نه؟
اما بدون شك از من و تو تقويم ايران و ساعت تحويل سال را بهتر mefahmid medonost!!!
هر چند از سال نو ۲ سال قبل تا به حال اندكى دلم shakasteh شده اما باز هم واسه shanedan harfaat meyam ،كه به جرات ميتونم بگم يكى از bozrgtarin طنز pardazan اجتماعى ايران هستى،سفر خوشى را براتون آرزو ميكنم

(August 5, 2008 1:17 PM)
علیرضا:

شما ایمیل نداری ما برات عکس و خبر بفرستیم؟ اگه داری بگو دستت درد نکنه!
- نه جانم. ايميلم کجا بود. هر وقت سايت درست کردم ايميل هم ميگيرم بالاي گوشه‌ي چپ صفحه ميگذارم از شما هم خواهش ميکنم عکس و خبر برايم نفرستيد که فرصتش نيست. با سپاس از لطف عالي.

(August 4, 2008 4:35 PM)
شاهین دلنشین:

راست میگی، روزگاری روزگاری داشتیم و منم این شعر شما رو چه تفسری که نکرده بودم! الان هم دستش نزده، بجز حذف دو سه خط و مقداری علامت تعجب، میزارم اینجا و هرچند در آن یه حالایی! به اقای نوری علا داده شده، اما گل بی خار کجاست؟ و شایدم برعکس! باید بتونیم با هم کنار بیاییم یا بیایید یا بیایند!


آدم شناسی از طریق تفکر!و تفسیر


هادی خورسندی، 27 مهر 1385
روزگاري روزگاري داشتيم

روزگاری روزگاری داشتيم
بهر خود شهر و دیاری داشتیم


الانم روزگاری داری ای پدر ِ تند و تیز که میخام بیشتر از اینا باشی عزیز، ناراحت نباش، غسه نخور. تا منو داری، غم نداری. و برعکس ؟!! من از این مهری که به من داری نمیدونم به کجا پناه ببرم! / راستی ای پدر تحمیلی، آخ گفتی، شهر و دیار، اولین عاشقی، جوونی/ البته من که همیشه جوان باقی خاهم ماند! / آره روزگاری روزگاری داشتیم، بهر خود شهر و دیاری داشتیم. ای پدر تحمیلی که من آنرا انکار نمیکنم!! میتونی به من بگی که حکومت رانان بر نیاکانِ من و شما، چه جوری تسلیم سپاهیان کوروش شدند. آیا به زور سرنیزه نبود ؟! آیا به وعده ی پناه دادن و اجر و غربت به خودشان، یعنی همان برده داران و شکنجه گران که بر نیاکانِ ما سلطه داشتند، نبود ؟ آیا کورش در درجه ی اول، یک امپریالیست نبود. فاتح کشورهای دیگر نبود. تحدید نمیکرد که اگر تسلیم من نشید، نابودتان خاهم کرد ؟ آیا کسانی در این راه، کشته و نابود نشدند ؟ آیا اجداد کوروش، فرهنگ شکنجه ی چوپانان را نداشتند؟/ صمد: همون چوپونه که جون کوروش رو نجات داده بودا، که پدر بزرگش گفته بود اونو بکُشنا، یعنی کوروش و بکُشنا. این پدر بزرگ،پادشاهای اون موقع عجب فرهنگی داشتند نه ؟! حالا موُ نمیدونم چرا اسلن تعجب نمیکُنُم!! و اسلن این حَلفا به موُ نمیاد. نکنه مو که دیروز رفته بودُم سلمانی ی آلایشگاه، نمیدونُم چرا ایندفعه گفتن بیا مجانی سرت رو هم بُشوریم. ولی خیلی سفت و سخت شستن. انگار باهاش مغز مُنُم رو شستن، این بی انسافا/ آیا فرزند کوروش، فرهنگ کشتن ِ برادر را نداشت؟ این فرزند کوروش، فرهنگ قدرت طلبی حتا به قیمتِ قتل برادر را از کی یاد گرفته بود ؟ پدرش که امپریالیست و قدرت طلب نبود که. او فقط همه جا را فتح میکرد تا باج و خراج نگیره!! و فقط میخاست در راهِ خدای اون موقع ها، به مردم خدمت کنه و در راه خدا، کشورگشایی کنه و تازه گی یا برای آقای اسماعیل نوری علا، الهام شده که "این همه" به خاطر تخمیر ِ خون آریایی در رگهای این بشر بوده!! البته ایشون "این همه" رو میخاد پنهان کنه و فقط گیر داده به "منشور آزادی ی کوروش بزرگ". حالا فرض کنیم که من آنم که کوروش بود ... چه دردی از الانِ ما داره دوا میشه ؟!!

در خيابان راه ميرفتيم ما !
ترس کی از پاسداری داشتيم


راست میگی یا. البته من اون موقع ها که خودم روز نامه مینوشتم و به سورت شبنامه پخش میکردم، از معموران ساواک شاهنشاهی ترس ...، ولی خوب محاله من مسل شما اقرار کنم!

هیچکس کاری به کار ما نداشت
دست اگر در دست یاری داشتیم


خوش به حالت. من تو 14- 13 سالگی، یه دوستی داشتم که اسم فامیلش "قدسی" بود. یه بار زنگ زدم به خونشون و گفتم قدسی سلام. مادرم و میگی، خیلی عسبانی اومد گوشی رو گرفت و کوبوند رو بقیه ی تلفن!! البته داداش بزرگم او را کم کم رام ! و یه مقدار متحمل کرد. یعنی هم یه واقعیتایی از نسل بعدی به او تحمیل شد، و هم تحملش بیشتر شد و بیشتر مامانی شد. ولی من چون یک خر ِ خجالتی بودم، که البته همه چی نسبی ست، تا خاستم آدم ِ بیشتر دلبر بازی بشم، کمونیستِ اخمخ ولی نازی شدم. راستی واقعیت داره که جمهوری میتواند دیکتاتوری هم باشد؟! و سلتنت هم میتواند دمکراتیک باشد؟ پس چرا آزادی و دمکراسی خاهان ِ ما انقد اِسرار دارن که حتمن باید جمهوری داشته باشیم، حتا به زور !!

غم به دلها بود اما در عوض
همرهان غمگساری داشتیم


آخه چرا قدر منو نمیدونی. من که خیلی غمگسارم که. تو هم که از غم ساری ِ من، شاید میگساری، ای ذلیل نمرده!! یه دفعه از بلبل، و یا از یه دسته گل، تبدیل میشم به آب شیر توالت!! چقد مهربونی ی کارت!! فدای اون جمالت. ولی خودمونیم، خیلی منو دوست داری و اقرار نمیکنی و تازه میخای از من فرار کنی، تا من بدو آهو بدو!!

کنج دلهامان به باغ آرزو
بهر آزادی بهاری داشتیم


ای که من خیلی آرزوها دارم! آرزو بر جوانان و حتا بر پیران عیب نیست. حالا یا دوست داری داعم هصرت بخوری، یا زودتر آستیناتو بالا میزنی و ستاد درست میکنی تا شاید زودتر به آزادی برسیم و کمتر حسرت بخوری. من که خیلی هسرت میخورم. تو هم که بجای سرنگونی ِدیگران، داعم منو سرنگون کن!!

حرف قانون اساسی میزدیم
هم شعوری هم شعاری داشتیم


ای که دوست دارم عزیزترین بشی، دیگه نبینم بگی شعور داشتی، وگر نه، من به پدر بزرگم شکایت میبرم که این چه چیزایی ی که به تو یاد داده؟! البته او هم اهتمالن میگه که فرزند من یه زمانی شعور داشته و الان هم شعور داره، منتها فکر میکنه که اون موقع با شعورتر بوده و هر فکری که درست نیست که. پس !! بیخود از این فکرا کرده و حالا که باشعورتر از دورانِ جوونی شه، پس حتمن حرف از یک قانون اساسی ی بهتر خاهد زد و انقد افسوس گزشته رو نمیخوره. البته همونطور که این پدر ِ تحمیلی خطرناکه، اهتمالن ژنها و یا بقول خودش جنهایی از پدر به ارث برده، پس!! او، یعنی پدر بزرگ، هم احتمالن خطرناکه و ممکنه خر ِ منو بگیره و بگه: تو که خودت کمونیست بودی، اون قانون اساسیت که دیکتاتوری بود و خودتم ممکن بود به دست کمونیستها، پخ پخ بشی که. و من خود را به موش مردگی زده و گردن را خلاس نموده و مغز او را شستشو داده ، تا او به فرزندش، یعنی شما، بگه که شعارِ خوب، خوب خوبه، حتا اگر در کنار ِ رود اروند رود داده شده باشه. پس جمعه های اول هر ماه رو فراموش نکن!

نهضت مشروطه مان گر مرده بود
لااقل بهرش مزاری داشتیم


البته چون من زیاد احل گریه و زاری هستم! دنبال محل ِ زار نمیگردم. همه جا و مخسوسن بر روی رو تشکی و در زیر ِ رو لاحافی بسه. هم محل زار ِ منه و هم محل ِ وعده ی ملاقات با دلدار ِ ؟!! منه. ولی من چرا همیشه فکر میکنم که "سلطنت مشروطه" یعنی هر کاری که بخای بکنی، باید رعایتِ شرط و شروطِ پادشاه رو بکنی ؟! آخه چرا ؟! پس!! این سلتنت طلب ها، هر چه زودتر!! دمکرات بشن و بگویند که دمکراسی ی سلطنتی ی مثل نروژ میخاهند، و شاید ماشینی هم به رنگ بژ بخاهند. خوب اگه پول دارن برن بخرند، به من چه!

در پی احیای آنچه رفته بود
وه چه عزم استواری داشتیم


ای پدر ِ تحمیلی! اگه دیگه عزم استوار نداری، زودتر بگو و خیالِ منو هم جمع کن و هم کم!! من میخام اگه آب شیر توالت هم میشم، به یه امیدی بشم. همونی که آب هستم، البته خودش افتخاره، و آب لوله کشی از شیر حمام و زرفشویی و حتا استخر هم میتونه سر دربیاره! و چه فرحبخش است آبی که به روی خاک تشنه ای پاشیده میشه. راستی چه چیز ِ ما رفته بود که شما میخاستید احیایش کنید. اگر منزورتان جنبش آزادیخاهی ست، به نظر من، ما هیچ وقت جنبش درست آزادیخاهانه نداشته ایم. البته جا برای بحث کردن همیشه هست، ولی بیاین ببینیم الان چی میخایم. الان چی میخایم. الان چقد دمکراتیم ؟! برنامه و خاسته های مشترک و متحد کننده ی الانِ ما چی میتونه باشه ؟!

حیف شد که عاقبت برعکس شد
هرچه بهرش انتظاری داشتیم


آره حیف شد که جمهوری ی اسلامی اومد. ولی با اون سطح فرهنگی ی غیر روشنفکران و روشنفکران ِ اون زمان، حقمون بود که حیف بشه

چاه را ناکنده بر سر میزدیم
ما که مسروقه مناری داشتیم


ای، ای، ای، اگه حال ِ منو بدونی. این پدیده ی منار کوبی، فقت مال اون دوره که نبوده که. الان هم میکوبن./البته من که اسلن گناه کار نیستم!! اما!! میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان دون!!/ مسلن الان از هر طرف دارن رو سر من منار میکوبن. تازه این بی انسافا در نشریه ی دولتی یشان، البته منزور جمهوری اسلامی نیست، نه اجازه ی حرف زدن به من میدن و نه وقتی که مرا میکوبند، اسم مرا میبرند. باور کن که همین پَری شبا، بعد از خاندن نوشته ای، وقتی رفتم بخابم، تو فکرم شروع کردم که با شما سحبت کنم. داشتم بهت میگفتم که بیا و سنتهای غلت رو بشکن و این رسم و رسوم ِ به لجن کشیدن دیگران، بدون اسمشان را بردن، را از بین ببر. و تو همین فکرا بودم که دوباره اشک و رو لاحافی. من اگه میتونستم که در این زمینه قانون بنویسم، مینوشتم!!: شما حق ِ به لجن کشیدن دیگران را در سورتی دارید که 1- صریحن بگویید که طرفتان کیست. 2- حق دفاع به طرف مقابل و در همانجا که لجن پاشیده اید، بدهید. و در همان زمان که این حق کشی ها و حق طلبی ها داره سورت میگیره، تکلیف این انقلابِ مخملی معلوم نیست چی میشه.

وارث صدجور بیماری شدیم
گرچه دکتر بختیاری داشتیم


آره، هزاران سال دیکتاتوری، همه ی ما رو دچار بیماری کرده، و خودمان هم دکتر ِ خودمان هستیم. که امیدوارم که بخت یارمان باشه/ ماتلیمدال: اونایی که کمتر بیمارن، دستشون بالا، وگر نه مدال، بی مدال!!

او برای ما الفبا مینوشت
ما نظر بر نقش ماری داشتیم

همش تقسیر ِ این صمده!!

او ز لائیسیته* اش میگفت و ما
با امام خود قراری داشتیم!

البته من فکر میکنم که کلمه ی "لاعیسیته" کلمه ای "هند و اروپایی" ست، و "لا"ش از این طرف و به معنی ی "وسط" و "سیته"اش از آن طرف است و به معنی ی "سیت دان پیلیز"! که کلن بدون لطف و پیلیز، میشه "در وسط بشین" و منزور از آن اینست که "دین دارها" بروند در وسط مسجد و معبد خود بنشینند و در کار ِ دولت دخالت نکنند!! و حالا که این مسعله حل شد! ای پدرم بگو چه قراری داشتی ؟ زودتر اعتراف کن و اسم اون امام رو هم افشا کن. من که مارکس و انگلس و لنین بودن برایم امامانی، که کم کم برام شدن خطاکارانِ مامانی!!

عاقلی حرفی زد و در معنیش
حیرت دیوانه واری داشتیم

صمد: اون اخمخ ِ عاقل نُما، چرا این پدر تحمیلی رو حیرتمندِ دیوانه وار کرد؟! همچین بزنُم به چششا. موُ اگه خودُم حیرتمند بشُم، اونوقت چلو کُباب هم که بزار ِن جلوم، خوب معلومه که میخورُم که، ولی در حیرتُم که چرا این اون مزه ی سابقو نمیده. حالا این کار خوبه ؟! غذا راحت از گلو نره پایین خوبه ؟!

هادیا از خاطرات تلخ خویش
کاش امکان فراری داشتیم

ای پدرم، کی گفته که امکانِ فرار نداریم ؟ ما میتوانیم آنقدر خاطرات خوشی بجای بگزاریم، که همه مون در مقابل این خاطراتِ ؟! خوش، اون خاطرات را از خود دور کرده و به آن بخندیم.

(August 4, 2008 11:26 AM)
ahmad:

جناب حورسندی عزیز
من این شانس را داشته ام که دوبار شما را زیازت کنم ،یکبار با شما وحاج رضا حداد عادل در یک چلوکبابی در تهران که دوتائی میهمان حاج آقا بودیم ودفغه دوم در سیدنی که از راه دور بود وشما به اتفاق آقای صیاد برنامه اجرا می کردید...چه کار خوبی کردید که از بختیار گفتید ایشان از اکثریت مردم ایران بیشتر می فهمید ..ای کاش ضبط شده حرفهایش را مرتب برای مردم داخل پخش می کردند تا خودشان هم این را بدانند
با نهایت احترام -احمد
- عزيزم. کدام حاج رضا حداد عادل؟ من با هفت هشت تاشان چلوکباب ميخوردم، اما يادم نمياد. اقلاً بگو کدام چلوکبابي بود چونکه با هرکدامشان توي يک چلوکبابي قرار ميگذاشتم که قاطي نکنم.
!

(August 4, 2008 4:44 AM)
منم:

ramin عزیز
منظورم رو درست نفهمیدی!
ما از دو نسلیم...! من گوی و میدان نمیخوام من و امثال من زندگی میخوان! گوی و میدان مال شما! من ارامش میخوام مثل این کشور که 30 ساله تو انقلاب نگهش داشتن تا ارامش نداشته باشه!

هیچ کشوری با انقلاب به جایی نرسید یا شد کوبا یا شد ایران و ... مرحوم بختیار هم خواست اینو به شما حالی کنه! نفهمیدین باز هم نفهمین! گوی و میدان و طبل خالی مال شما!
مرسی

(August 3, 2008 8:16 PM)
2266854332:

با درود به بهاره در مورد جواب به منم،باید در تائید نوشته شما بگم که از قدیم گفته اند که دود همیشه از کنده بلند میشود و الانش هم هر جا که برنامه ای علیه ددمنشان حاکم بر میهنمان هست همان بچه های قدیمند!
آره داداش!این را که ما آوردیم خودمان هم میبریمش!فقط به اونهائی که دوره شاه را ندیدند بگم که جنایات شاه و سانسور بی حد و مر رژیمش بود که مارا به دام خمینی انداخت.اگر سانسور و اختناق شاه اجازه میداد مردم کتابهای خمینی را بخوانند و از محتویات مزخرفش مطلع
شوند هرگز به دام هیولائی چون او گرفتار نمی آمدند.
علی بی ستاره

(August 3, 2008 7:39 PM)
2266854332:

با درود به خرسندی گرامی و جواب قانع کننده ایشان به بنده.نوشته من توهین نبود ولی تعریف زیادی از مطلب بود.سپاس

علی بی ستاره

(August 3, 2008 7:21 PM)
فرهاد- فریاد:

من نظرات دوستان را هم در این قسمت و هم قسمت خاتمی را خواندم و صد افسوس خوردم که چرا این ملت این همه فراموش کار است دائم میگوئیم مشروطه دموکراسی و ... از تاریخ درس نمیگیریم آی ملت که شما طرفدار مشروطه هستید بروید کتاب مرحوم احمد کسروی را بخوانید ببینید این آخوندها از هر نوعش چه به سر ملت آوردند . ولی دوباره آوردند آنها را به قدرت و هنوز هم مجیز خوان دارند بروید داستان آیت الله آقا جواد تبریزی را بخوانید بروید ببینید چه کسانی با ستار خان می جنگیدند این رضا شصت تیری چه کسی بود ؟ آه مردم از این ملت . کفر آدم در میاد حالا که شما آخوند میخواهید من هم یک فتوا میدهم :امت من بروید کتاب تاریخ مشروطه و تاریخ هجده ساله ی آذربایجان اثر احمد کسروی را حتما بخوانید . والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته ایت الله العظمی فرهاد - فریاد

(August 3, 2008 9:20 AM)
فرهاد- فریاد:

یکی از بدبختی های ایرانی ها همین است که امثال بختیار را بزرگ میبینند و فکر میکنند اگر اینها بودند وضعیت فرق میکرد . شاه با مشکل تورم روبرو شده بود و نمیتوانست کاری کند همین کاری که احمدی نژاد کرد و دلارهای نفتی را به بازار ریخت و تورم سرسام آور را رقم زده در اواخر شاه هم همین خودکشی را کرد . جمهوری اسلامی به جای کاهش بار دولت یک دستگاه عریض و طویلی مثل روحانیون را هم جز نان خورهای دولت درآورد از آن طرف سپاه پاسداران را هم حقوق بگیر دولت کرده است به همین دلیل است که اوضاع بدتر شده به جای کاهش بار دولت افزایش بار داده شد و ما هستیم که زیر بار هر دو رژیم داریم میشکنیم . بختیار رفت اما یار غارش بازرگان جایش نشستند مگر آنها کاری کردند؟ الان هم نگاه کنید هیچ کدام برنامه ندارند همگی شعار دموکراسی و امثالهم سر میدهند ولی دنبال گذشته افتاده اند ما در زمان کوروش فلان بودیم ما مشروطه داشتیم ما ... بابا برنامه ی امروزت چیه . مشکل مردم فقیر رو چطوری حل میکنی ؟ دموکراسی تو یعنی چه ؟ همه ی کشورها میگن ما دموکراتیم برنامه ی تو چیست؟ مشکل قومیتهای ایران را چگونه حل میکنی ؟ فقفط شعار میدن ... همین الان تا یک کم احمدی نژاد در مقابل آمریکا کرنش کرده خیلی ها ساکهاشونو بستن . خیال خام ............

(August 3, 2008 9:02 AM)
bahareh:

جناب منم
ما ۴۰-۵۰ ساله ها اقلا اين همّت و غيرت رو داشتم كه اون چيزى رو كه اون وقت تشخيص داده بوديم درست نيست عوضِش كنيم،حالا شما هم اگه اين حكومت رو دوست ندارى ياالله يه تكونى بخور نصف اونى كه ما تلاش كرديم واسه عوض كردن اون حكومت اگه شما هم انجام بدين ملا ها رفتنى هستن.
اما كو اون غيرت؟
اون چيزى كه تو اون زمان از دست ما بر مى اومد انجام داديم كارمون هم درست بود پاشم هستيم.حرفهاى شهريار ghanbari با امير قاسمى رو گوش كن ببين savak با honarmanda چه جورى رفتار ميكرد.
در اون فضاىِ khafaghan لعنتى ما اون قدر مى فهميديم و كارمون رو هم كرديم،تازه حالا هم اگه شما فكر ميكنى تجربه اى دارى از همون حركتِ ماست.
با همه اين حرفها فكر كنم كه خود ما اين ملا ها رو هم صاقت ميكنيم....... ببين كيه اين حرف و بهت گفتم.
خودم هادى رو ميبرم بلاى برج آزادى تا از اون بالا واسه مردم stand up كمدى اجرا كُنه.
(هادى جان baakit نباشه ما اينجا هستيم)
* Ahgha اين فارسى نگار هم عجب داستانى ها!!!!!!!

(August 3, 2008 8:58 AM)
2266854332:

با درود به هادی عزیز.میبخشید که فضولی میکنم!تو کامنت بنده یک قسمت کوچولوش حدود سه سانتیمترش از قلم افتادس!ممکنس من بدونم که به خاطر نظارت استصوابیس! یا اتفاقیس! یایه ایرادی تکنیکی بودس؟یا اینکه تو اینجور موارد فضولی موقوفس؟
البته میبخشید،چون اولین بارس که این اتفاق افتادس،من یه ذره حساس شدم.آرزوی طول عمر و تندرستی برایت دارم.
با سپاس،علی بی ستاره

- علي جان. يادم نيست چي بوده. نقطه‌چين هم نداشت که يادم بياد. شايد توهين به کسي بوده يا تعريف زيادي از مطالب بوده . يادم نيست. ولي اتفاقي نميتونه باشه. ميخواي دوباره بفرست. قربانت

(August 3, 2008 8:01 AM)
ramin:

در پاسخ «منم»
حالا چرا منتظرى همه درک ایزدی نایل بشند بعد يك كارى بكنيد.
اين گوى اين ميدان

(August 3, 2008 1:30 AM)
Shahbaz Nakhai:

Ghadrdani kardeh-i az Bakhtiar
ghadrdani-e tow ziba-o- bejast
manham az tow ghadrdani mikonam
ghadrdani-e man az rooye safast

(August 3, 2008 12:12 AM)
2266854332:

با درود به هادی عزیز.باید خدمت فریده که پائینتر نوشته ماعرض کنم که نه عزیز!ما خیلی هم با شرم و شرف هستیم!شاید اغراق هم نباشداگر بگویم که یکی از باشرم و شرف ترین ملتهای دنیائیم!شاه در طول 37 سال حکومت و نوکریش بلائی به سر ما ملت ایران آورده بود که اگر در آنروز خود خمینی هم قبول وزارت میکرد؛مردم او را طرد میکردند.لعنت ابدی ملت ایران بر خمینی و دار و
دسته اش باد که انقلابی به این عظمت و با شکوهی را اینچنین به بیراهه کشاندند!!
با درود به روان شاهپور بختیار وهمه کسانی که در راه آزادی و سر بلندی ما ملت ایران جان خود را فدا کردند.
علی بی ستاره

(August 2, 2008 11:08 PM)
منم:

یکی پرسید: "بعضی وقتها فکر می کنم چرا ما با داشتن افراد بزرگی چون مصدق و بختیار وضع حالمان اینگونه است ؟ "

جوابش اینه که چون بزرگانی مثل اقای خرسندی و ... بودند که دیر فهمید! حالا تا اخر عمر هم که افسوس بخورن باز هم، نسل جوون این مملکت امید و زندگی و حقوق پایمال شدشون بر نمیگرده!!
شاید وقتی این نسل جاهل که پدران من و شما جوانها و همرزمان اقا هادی هستند و ما رو به این روز انداختن به درک ایزدی نایل شدن، ما بتونیم با هم کنار بیایم تا مبانی زندگی رو در این کشتارگاه 70 میلیونی پیدا کنیم!

(August 2, 2008 10:03 PM)
محمد:

هادی جان دوست دارم.

تو خوب می فهمی
درد ما ایرانی های خانه خراب را
فرنک، شهر فرنگ، فرهنگ و توسعه لائیسیته
خوش به حال مردمان بی تاریخ ژرمن و انگلوساکسون و .....
بدا به حال ما لرها، فارس ها و اکراد
در چاه دین خوش می گذره!
وای ملتی عقب نشست و باخت
به منبر باخت
به حجاز باخت
به کوفه و کربلا باختگ
باخت و باخت
وای پدر
وای بردار
از این وطن بی قهرمان، قهرمان کش،
شاپور کش بدم می آید
پس کی طلوع می کند آفتاب
کی؟
ایران فردا واقعا چطوریه
از ایران فردا بگو های
دلم گرفت از این شهر
اینجا دروغ و ریا سکه بازاره
خوش به حالتون که این اوضاع و احوال فرزندان کورش این تربیت یافتگان مکتب خمینی را نمی بینید.


(August 2, 2008 8:16 PM)
هوشنگ:

با درود به شما

خسته نباشید
به یاد روانشاد دکتر شاپور بختیار
گویش هفشجانی(هوشنگانی)
برق ستاره پیدا
لورچ ایزَنه تو دنیا
هر جایی شی گرفدت
نگا بُکَن به بالا.
بینی تو بختیاره
هَنی نگاش به مایه
سیل ایکُنه به ایران
او هومنیشینه ماهه.
دَیر و ورَش زیادن
بشماری بیشُمَارن
گپ و کوچیک دیارن
ستاره های ماین.
هر چی که بختیار گوُ
مردم ایگون بجایش
تا بوُه هه دوامش
هر جا ایا صدایش.
دیرَ ایخورن نگا کن
پرچمشون سه رنگه
شیر نشون و افتو
تو آسمون بلنده.
نوشته شده توسط هوشنگ کیوانی هفشجانی

(August 2, 2008 7:40 PM)
katkhoda:

درود بر همه آزادى خواهان و شماdorud bar hame azadikhahan va shoma

(August 2, 2008 3:29 PM)
091274538746:

دکتر حسابی زمانیکه در یکی از دانشگاها ی یکی از کشورهای اسکاندیناوی تدریس می کرده است ، روزی یکی از دانشجویان سؤال می کند :جهان سوم یعنی چی ؟جواب می دهد:جهان سوم جائی است که اگر تو بخواهی کشورت را آباد کنی ، خانه ات را خراب می کنندو اگر بخواهی خانه ات را آبادان کنی باید کشورت را ویران کنی .
قائم مقام ، امیر کبیر و مصدق خیال آبادانی کشور را در سر داشتند .

(August 2, 2008 2:29 PM)
بیدگانی:

هادی جان دلم نیومد این غزل زیبا از مهندس بهرام مشیری رو واست نفرستم...متاسفانه استاد حقیقت بیت آخری و تخلصی واسه این غزل نیاورده خوشحالم میشم شما زحمتشو بکشید .. سپاس بسیار
شد رها جمله جهان از ستم استبداد
همه عالم بجز از خطه جمشيد و قباد
آه از اين خاك ستم پرور و اين مردم سست
كه در اين خاك بجز ظلم، فلك نارد ياد
ديرگاهي است كه از مظلمه شحنه و شيخ
يك دل شاد نيابي تو در اين ظلم آباد
جهل پوشيده رخ علم و سفه روي خرد
پير حكمت شده شاگرد و خرافات استاد
رفته از خاطره ها معرفت كوروش و گرد
نو به نو زنده شود مظلمه ابن زياد
جاهلان را همه اسباب بزرگي مجموع
فاضلان را همه سرمايه هستي بر باد
آنچنان زار و نزارند به دوران كين قوم
نشناسند همي گوهر داد از بيداد
آن يكي گريد بر اصغر و اين بر اكبر
آن يكي نالد بر اشتر و اين بر مقداد
وآن دگر چشم بره مانده كه تا از ظالم
عرب مرده ز چاه آيد و بستاند داد
در مقامي كه بود شيخك جاهل را كسب
از مكاني كه كند غول بيابان ارشاد
نه شگفت است كه آن قوم ز صد سال خرد
راه گم كرد و به صحراي ظِلالت افتاد
متحير مشو گر شيخ گشودست دهان
كين در كهنه مبالي است كه تاريخ گشاد
غم اين خفته يتيمان دل افلاك بسوخت
اي رفيقان چه توان كرد ؟ از اين غم فرياد
چنگ رهبر همه جا مي فشرد گردن خلق
شكر ايزد كه يكي دست وي از شانه فتاد

(August 2, 2008 12:16 PM)
بیدگانی:

هادی عزیز
چقدر خوشحال می شوم وقتی حمایت شما رو از مردی بزرگ و هدف بزرگترش رو می بینم و اینکه اینگونه حق شناسانه تقدیرش می کنی .
راستش گمان می کردم چون کماکان در VOA گذر داری شاید کمتر بتونی از "لائیسیته دکتر بختیار" سخن برونی. البته اگر بخاطر همین نوشته ات دیگه اونجا دعوت نشدی تعجب نکن .
تمام بزرگانی که به voa اومدند و از بختیار و لائیسیته و مبارزه جدی برای سرنگونی رژیم ننگین اسلامی سخن گفتند و از طرفی یادآور شدند به چه دلیل از چاله به چاه افتادیم مورد فیلتر دستگاه سلطنت پسند voa شدند و دیر زمانی از آنها خبری در آن رسانه نیست .
منظورم دکتر رامین کامران و بزرگ بانوی ادبیات ایران مهشید امیر شاهی است . کسانی که بحق به "خان" نزدیک بودند و براستی آرمان او را پاس داشته اند و ادامه می دهند .
این گله رو اگه دوستای واشینگتنی رو دیدی یا به هر طریق به گوششون برسون .
پیروز باش هادی گرامی
به امید آزادی میهن توسط خود هم میهنان

(August 2, 2008 12:12 PM)
ايراندوست:

در ميكده بستند خدايا مپسند
كه در خانه ي تزوير و ريا بگشايند.
روح مرحوم بختيار شاد.
جناب خرسندي با درود از حس وطن پرستي شما ممنون و سپسگذارم. سؤال من از شما اينست كه چرا آقاي بختيار دستور نداد تا هواپيماي حامل خميني را روي هوا منفجر كنند تا الان ما شاهد اين همه بدبختي و فلاكت نباشيم؟

- - اولاًکه ترور محکوم است، ثانياً که توده‌اي‌ها بودند. فرقي نميکرد. تازه مجبور بوديم خسارت هواپيما را هم به فرانسه بديم!

(August 2, 2008 5:54 AM)
درویش علی:

جناب خرسندی آفرین بر شما که از این مرد بزرگ که یادش تا روز واپسین با من خواهد بود یاد کردید. واقعا" آقای دکتر بختیار مرد بزرگی بود که بی خردان جبه ملی قدرش ندانستند و با وی همکاری نکردند. مسلما" تاریخ نیز این مرد بزرگ را فراموش نخواهد کرد. از شما بابت شعر زیبا و پر محتویی که سرودید تشکر می کنم. شاد و زنده باشید درویش علی

(August 1, 2008 11:41 PM)
Faride:

Aghaye Khorsandiye azizam,fekr konam hamin yeki 2 hafteye pish bod ke neveshtam:melatte bisharm va bisharafi hastim.Nemoneash hamin tarze barkhordeman ba kasanist ke vaghean baraye mellat va mamlekateman del sozandand va ma tebghe mamol sabet kardim ke mozde taharat gereftan g...n dar kafe dast ast.
Ba pozesh
Faride

(August 1, 2008 11:13 PM)
Faride:

Aghaye Khorsandiye azizam,fekr konam hamin yeki 2 hafteye pish bod ke neveshtam:melatte bisharm va bisharafi hastim.Nemoneash hamin tarze barkhordeman ba kasanist ke vaghean baraye mellat va mamlekateman del sozandand va ma tebghe mamol sabet kardim ke mozde taharat gereftan g...n dar kafe dast ast.
Ba pozesh
Faride

(August 1, 2008 11:10 PM)
مهدی:

هادی عزیز
سلام بر تو

بعضی وقتها فکر می کنم چرا ما با داشتن افراد بزرگی چون مصدق و بختیار وضع حالمان اینگونه است ؟
شاید دلیلش این است که دکتر بختیار و دکتر مصدق از سر من نوعی و پدرو مادر من زیاد بوده اند !!
چرا 28 تیر مردم از دکتر مصدق حمایت نکردند ؟ شکی در توطیه آمریکا و انگلیس نیست. ولی نباید فراموش کنیم که مردم هم مثل آب خوردن پشت مصدق را خالی کردند!!
شاید اینکه من نوعی نسل جوان که اکنون قدر مصدق ها و بختیار ها را می دانم ، دستاورد همان میدان خالی کردن نسل گذشته باشد.

براستی که جاودان باد یاد دکتر بختیار ، مردی که جانش را بر سر آزادی گذاشت.

مهدی

(August 1, 2008 10:16 PM)
بهمن زاهدی:

سپاسگذارم که هنوزایرانی و ایران دوست هستید.
- ما هم از شما سپاسگزاريم!

(August 1, 2008 8:31 PM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی