بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

پنجشنبه 20 تير 1387

خیلی جیگر میخواد!

گفتم مگه من جاسوس شمام؟ نه جانم. خودم ‏از پسشون برمیام. خودم از جلوشون درمیام. مگر اینکه زورم نرسه. مگر اینکه کم بیارم.......

خیلی جیگر میخواد!‏
‏«گور بابای آخوندا. ما با اینا مخالفیم اما دین و ایمونمونو که از دست ندادیم. حالا من ‏عرقخورم یا به قول زنم الکلیم، اما مادرم که اعتقادش سرجاشه. همین دخترمون که ساینس ‏قبول شد مادرم نذر کرد یک گوسفند به امام رضا. ده دلار. پولی نیست ولی اعتقاده. خرافاتم ‏باشه باز اعتقاده. تازه من جلوشو میگیرم. یک کربلا هم این وسط نذر خودش کرده بود. ‏

چقدر زبله مادر من. اعتقاده دیگه. آخوندا نمیتونن از ما بگیرنش. هرچی که به اسم دین و ‏مذهب گندکاری دربیارن، به اعتقادات ما لطمه نمیخوره. وطنمونم نمیتونن بگیرن. من میرم ‏ایران و میام. دفعه اول که رفتم مارو خواستن سین جیم. گفتم اومدم مادرمو ببینم. گفتن اونجا ‏چیکار میکنی؟ گفتم به شماها چه مربوط. گفتن ما از همه کارت اطلاع داریم. گفتم چه بهتر. ‏پس می بینین که کاری نمیکنم. یارو شروع کرد فلسفه بافی. گفتم ببین. من خودم اینکاره م. ‏من نه دزدم، نه قاچاقچیم، نه مجاهدم، نه چیریکم، نه سلطنت طلب نه ملی نه مصدقی نه ‏هیچی دیگه. من یک ایرانی وطنپرستم. مسلمونم. سیدالشهدا مال منم هست. گفتم من اگه ‏برگشتم به ایران برای اینه که دین و ایمونمو از دست ندادم. گفت دین و ایمونو که توی ‏خارجم میتونی داشته باشی. گفتم آره. ولی مملکتمم دوست دارم. با شما هم مخالفم. اومدم به ‏کشورم خودم. هیچ کارمم نمیتونین بکنین.‏

خیلی حرف زدیم. گفت به خاطر خدمت به مملکتت با ما همکاری کن. گفتم اولین خدمتی که ‏میخوام به مملکتم بکنم اینه که از چنگ شما درآرمش. خندید. ولی من جدی بودم.‏
‏ ‏
دفعه ی دوم که رفتم باز احضار، سین جیم. ولی البته با ادب و احترام. آدمشونو میشناسن. ‏باز شروع کرد آسمون ریسمون. گفتم چی میخواین از من؟ من با شما همکاری نمیکنم اما ‏همینجوری اگر موردی باشه تذکر میدم، اطلاع میدم. اونهم در حد وطنپرستی خودم نه دوام ‏حکومت شما.‏

خیلی حرف زد. از توطئه هائی که علیه ایران میشه در سطح بین المللی. خیلی هاشو راست ‏میگفت. داریم خودمون می بینیم اینجا. گفتم اینجاهاشو باهاتون هستم. گفتم از آخوندبازی ‏تون متنفرم اما اونجا که پای دفاع از آب و خاک من باشه، اونجا که بخواد یک وجب از خاک ‏مقدس مملکت من .... بغض کردم. گلوم گرفت. صدام بند اومد. گفت شماره حسابتو بده در ‏خارج. گفتم واسه چی؟ گفت توی پرونده داشته باشیم. گفتم شما که گفتین همه چیز منو ‏میدونین. کنف شد.‏

‏ یک تیکه کاغذ از جیبم درآوردم. گوشه شو بریدم. مخصوصاً گوشه شو بریدم. روی همون ‏سه کنجی با مداد کمرنگ نوشتم شماره حسابو دادم بهش. مخصوصاً دادم. نخواستم یارو ‏خیال کنه من از اون ایرونیام که ده تا حساب بانکی دارن. دستشم ندادم. گذاشتم روی میزش ‏خودش ورداره.‏

آدم بدی نبود. حالیش بود یک چیزائی. گفت من دوتا دکترا دارم. گفتم مملکت من دست ‏شماست. مواظبش باشین. نذارین تجزیه شه. گفتم منم تا جائی که بتونم بهتون کمک میکنم. ‏کمک میکنم برای استقلال و آزادی و یکپارچگی کشورم نه برای آخوندا و صیغه هاشون.‏
دیدم تحت تأثیر شهامت من قرار گرفته.‏

حالا هم هروقت میرم اونجا، جلسه میذارن دعوتم میکنن که چه حال چه خبر؟ منم حسابی ‏میتوپم بهشون. حالشونو میگیرم. میگم شما از دل مردم خبر ندارین. میگم مردم داخل و ‏خارج ناراضین. میگن اینائی که در خارج ناراضین، کاری هم میکنن؟ اقدامی هم میکنن؟ ‏گفتم خیال میکنین اگر کاری بکنن، من میام به شما میگم؟ پس خودم چکاره م؟ اگر کاری ‏علیه مملکت من بکنن میام به شما راپرت میدم؟ گفتم مگه من جاسوس شمام؟ نه جانم. خودم ‏از پسشون برمیام. خودم از جلوشون درمیام. مگر اینکه زورم نرسه. مگر اینکه کم بیارم. ‏اونوقت خب، با همه دلخوری که از شما دارم، با همه ی اینکه میدونم بین شماها هم آدم ‏نامرد پیدا میشه، سرنخو میدم دستتون. میگم آقا این شخصه. این خانمه یا این آقاست. اینم ‏اسمشه، اینم خونه اش، اینم محل کارش. اما دیگه سراغ من نمیاین. دیگه چیزی از من ‏نمیپرسین.

خوشم نمیاد زیاد باهاشون در تماس باشم. خودشونم میدونن. اینجام که گاهی ‏دعوتم میکنن، یک در میون میرم به جلسه هاشون. اینجام دهنم چاک و بست نداره. حسابی ‏میشورمشون میذارمشون کنار. میگم شماها مسلمون نیستین من مسلمونم. مسلمون دروغ ‏نمیگه. میگم من با شما مخالفم اما مملکتمو دوست دارم. اما دین و ایمونمو از دست ندادم.‏

‏ اون روز توی جلسه گفتم من بعضی وقتا آبجو هم میخورم. هیچی نگفتن. سکوت افتاد تو ‏جلسه. همدیگه رو نگاه کردن، بعد جلسه بهم خورد. جلسه شونو بهم زدم تو بمیری. قرار ‏بود ساعت هفت جلسه تموم بشه، اما تا یکربع به هشت طول کشیده بود. من که حرف آبجو ‏زدم دیگه نتونستن ادامه بدن. جلسه تموم شد. نباس جلوشون شل بیایم. من که همیشه ‏وامیستم جلوشون.......» ‏
‏13 آوریل 87‏

نظر های شما (25)     
فرشاد:

واقعا دست مریزاد هادی جان چقدر ظریف و قشنگ به این پدیده آخوند پسند و ضد انگیزه انسانی و ضد آرمانی دست گذاشتید .

(August 19, 2008 10:22 PM)
اسد:

بابا ایول، عجب شاهکاری بود این متن، منظورم از لحاظ ارزش ادبی هم هست. و چرا دوزاری بعضی‌ها اینقدر دیر می‌افته و این رو به عنوان اعتارفات شما گرفته‌اند آقا هادی :)))

(July 15, 2008 9:55 AM)
پیپو:

لحن و شیوه حرف زدن این بابا منو یاد " داش علی" معروف اصغرآقا انداخت...اینو واسه دوستانی عرض میکنم که خیلی کنجکاو هستن که این یارو کیه!...هر چند که داش علی با معرفت تر از این حرفا باید باشه (که هست). زت زیاد!

(July 14, 2008 12:33 AM)
saman,a:

اين نوشته از bimokhe معروف نبود؟ saman

(July 13, 2008 4:28 PM)
zahra:

منظور از جيگر همون خايه است؟ zahra

(July 13, 2008 12:56 PM)
saman:

هادی جون! حالا حسابشو بکن غربی ها،چینی ها،روسها و.... با این همه مخالف حکومت آخوندا چه عشقی میکنند، دیگه احتیاجی نیست خودشون علیه ملاها کاری انجام بدن.

(July 13, 2008 12:30 PM)
صص:

جاسوسي تون مبارك لطفا بگيد چقدر به شماره حسابتون واريز مي شه ؟ مثل اينكه پول نفت خيلي وقت ها پيش تو سفره شما اومده ؟ خوب ادم ثروتمند مي تونه همه چيز حتي شما را بخره ؟ البته نه همه ؟ شما هم كلاه شرعي خودتون را روي قضيه گذاشتيد.

(July 13, 2008 5:20 AM)
زاکان ( am-am ):

با دورود
خیلی پیچیده گفتین استاد
ما که داریم گیج گیجی میزنیم .
بدروود .

(July 12, 2008 7:47 PM)
omid alizadeh:

هادی جان
من واقعا از خواندن مطالب شما خوشوقتم یک سوژه ناب برای شما می فرستم، البته چون محل ارسال دیگری پیدا نکردم از این محل برای ارسال مطلب استفاده می کنم:
وزیرعلوم:در ماجرای زنجان کلیه ضدانقلاب ها دخیل بودند
وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری گفت: مشکلات و مسایل اخیر دانشگاه زنجان جنگ روانی دشمن علیه کشور بود.

به گزارش روز شنبه خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران "ایسکانیوز"، دکتر سید محمد مهدی زاهدی در اولین همایش پندافند غیر عامل با اشاره به اینکه در ساختن سناریوی اخیر دانشگاه زنجان کلیه ضد انقلاب ها دخیل بودند ، اظهار داشت: باید روش هایی را برای مقابله با آثار جنگ روانی دشمن اتخاذ کرد.
وی افزود: در بحث دفاعی گاهی لازم است از وسایل و بحث های پدافند غیرعامل استفاده کرد.

(July 12, 2008 3:22 PM)
اهورا:

گر بدين سان بايد زيست پست ،
من چه بي شرمم اگر نياويزم فانوس عمر خويش را بر
بلند كاج خشك كوچه ي بن بست ...

درود
انوار اهورايي ان يكتا قديس مقدس همره هماره هر اني كه مهر داند و ازادگي بر ذات خويش نهفته دارد.
قلم بر دستانت اي شيرين سخن پارسي گوي، برقرار بادا تا به هنگامه ي برافراشته شدن پرچم رهايي از دخمه ي اين ضحاكان زمانه .
اهوراي پاك بنياد ياراي شما باد.
بدرود تا درودي دگر بار

(July 12, 2008 11:13 AM)
majid:

عزیزجان!حالا این آدم جیگردار مبارز وطن دوست کی هست؟

(July 12, 2008 8:49 AM)
75mikh00sikh:

migam tou ke rast migi amm oonjaye adame dorooghgoo

(July 11, 2008 9:45 PM)
shahroodi:

چه ساده چه به ساده گی میتوان دست متظاهران را رو کرد. سلامت باشید (یک گوسفند نذرتان کرده ام)

(July 11, 2008 11:11 AM)
جمال فراهانی:

آقای خرسندی گرامی،با این سلاحی که از قلمتان ساخته اید،
بیم آن دارم که شما را هم در لیست تروریستیشان قرار دهند.

(July 11, 2008 9:58 AM)
کامران:

خيلى با حال بود.حال كردم.باز هم از اين چيزا بنويس!

(July 11, 2008 7:20 AM)
رضا خراباتی:

درودبرشما.من هم زیاد جلوشون وایسادم ولی می دونی خب آدمیزاده دیگه راستش واریس بیضه گرفتم(به بیضه اسلام راس میگم)خب نشستم.

(July 11, 2008 12:39 AM)
fahareh:

هادى جان سلام كم كار شدى ؟ اميدوارم كه خير باشد انشا الله.نمى شود فهميد كه اين نوشته كار خودت هست يا نه؟
وضعِ زندگيه خيلى از ما هست تازه يك farahvahar هم مى اندازيم توى گردن غلط ميكنن چيزى بهمون بگن . حرفى بزنن ميگيم ما ۷۰۰۰ سال تاريخ داريم ، حقوق بشر رو هم ما كشف كرديم,
اولين بار هم كه حلق آويز توى خيابون ديديم گفتيم چشم ايشون كور ميخواستن اوباش نباشن يه بار در مورد يه گروه سياسى پرسيدن گفتيم vaah vaah اونا از آخوندها بد تر هستن اصلا حقوق بشر رو رعايت نميكنند شكنجه هم دارن زندان هم همين طور اونا رو بايد محاكمه و زندانى كرد خيلى به مردم خيانت كردن.
خلاصه بگم آخوندها هيچ غلطى نميتونن بكنن ما ايرانى ها در برابر عرب ها ايستاديم در برابر چنگيز ايستاديم اينا كه چيزى نيستن!!! ............

اى هادى جان حيف از تو و جواد maroofi كه توى ايران به دنيا اومدين..........

(July 10, 2008 9:55 PM)
دوباره یک بازدید کننده:

سوره محمود رو سانسور کردین!! شاید شما هم "با اینا مخالفی اما دین و ایمونمونو که از دست ندادی" !!! شایدم به غریزه عادی ملی جانب احتیاط رو نگه میداری و خودت رو سانسور میکنی تا "به اعتقادات کسی توهین نکنی!" که متاسفانه این اشتباه بزرگیه! در هر صورت از این دو حال خارج نیست!

(July 10, 2008 9:08 PM)
Dariush:

fantastic، واقعا عالى بود . دستت درد نكنه. پايدار باشى.

(July 10, 2008 8:17 PM)
Sir:

با درود.

ببین هادی جان دیگه داره کلاهمون میره تو هم!

آرشیو از دسترس خارج می کنید ؟!

من نمیگذارم. من اجازه نمیدم.

" مگر اینکه زورم نرسه. مگر اینکه کم بیارم....... "

شعر راجع به اّق احمدی نژاد چی شد؟! حس شعر نیومده؟؟؟!

پیروز باشید.

(July 10, 2008 5:06 PM)
قا سم جبا ری:

دروغ چرا ؟ مطلب یک خورده 007 ی بود . اون بالا نوشتین " خیلی جیگر میخواد ! " .خدمت اصغر آقای خودم معروضم که این توپ و تشر ها ، اونم به " بازجوی
عزیز " فقط با جیگر خالی عملی نیست ، باید صاحب عضو دوگانه ای بود ، آنهم از نوع خیلی سترگ و گنده !
لهذا می شود شرح وتفسیری مبسوط و چند جلدی نوشت ، ولاکن چون ما قصد مردم آزاری و توطئه نداریم بهمین بسنده می کنیم که سه نکته را همراه با الله و اکبر ، تاًیید کنیم .1- زبل بودن مادر ایشان 2-بازجوی عزیز
مدرک دکترا یشان را با احمدی نژاد از یک جاگرفته اند
ولی چون محمود کمی پپه وخنگ بوده ، ایشون دوتا گرفتن . 3-سید الشهدا مال ایشون هم هست ( البته من بی تربیت نیستم اگه بودم میگفتم مال شما ... )
4- این بازجو ها همشون با ادب و فهمیده هستن . هر کی بازجوئی رفته تعریف کرده .
ببخشین ، مثل اینکه چهارتا شد !
پی نوشت برای خوانندگان کامنت ده - بشتابید که اصغر آقا حراج کرده . آتیش زده به مالش !!!

(July 10, 2008 4:46 PM)
یک بیسواد:

آقای خرسندی ، این نوشته از دهان چه کسی است ؟ مال شما که نیست هیچ شرح وبسطی هم ندارد .اگر خود خواننده باید از خواندنش جریان را بفهمد ، خیلیها مثل من دوزاریشان دیر می افتد .کسی برایتان تعریف کرده ؟ با او موافقید ؟ مسخره اش کرده اید ؟ یا جدی است ؟ ببخشید که در میان مشتری های دایمی سایت شما احمق هایی مثل منهم پیدا میشود ولی ترا بخدا جوابم را بدهید . سپاسگزارم

(July 10, 2008 12:08 PM)
سین جیم:

سلام و سین جیم نو

(July 10, 2008 8:46 AM)
seyed40:

bahse eateqade dige!hamin eateqadaate keh sheklo shamaayele aadamaa va zendegishuno misaaze.eateqaadaate mano shomaa taeien konandehye sarneveshte mano maast.migan maa moaetaqedim khob hamin eateqade keh kaar ro beh injaa resundehdige!

(July 10, 2008 6:52 AM)
فرهاد:

در بالاترین و بلاگ نیوز لینک داده شد .

(July 10, 2008 2:32 AM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی