بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

پنجشنبه 9 خرداد 1387

اشعار خواجه حافظ تقلید ناپذیر است

کاریکافظ (1)

ما را شراب دولت ساقی نداد کافی
ورنه نمیکشیدیم درد غمش اضافی

وان می که داد صوفی، گویا تقلبی بود
خواندیم قل هوالله تا رد شود ز صافی

سرهنگ حسن آمد ای عاشقان خبردار
سرباز عشق را نیست از خدمتش معافی

پوشیده بود بر ما اسرار قامت یار
کردیم بر فرازش پرواز اکتشافی

این لشگر مهاجم دنبال چاه نفت است
بحث دموکراسی حرفی‌ست انحرافی

جنگ ستارگان را باور نکرد ملا
زان شب که آشنا شد با درد بی لحافی

دانش‌پژوه ما را چندین ستاره دادند
تا بانگ اعتراضش آسان شود تلافی

در کارنامه‌ی او اسباب سرفرازیست
یک کهکشان ستاره، یک آسمان خلافی

مفتی و محتسب را دیدم نشسته با دزد
گفتم که وای ِ ملت، زین گنگ ائتلافی

پایان روزگارت، انگشتی و اشارت
ای خرمگس حذر کن از خشم پیف‌پافی

اشعار خواجه حافظ تقلید ناپذیر است
هادی به سعی باطل ضایع مکن قوافی

نظر های شما (35)     
mehdi:

با سلام و تشكر از شما هنرمندِ گرامى و دوست داشتنى كه با قلم ravanetan به خواننده شادى ميبخشيد اميدوارم به هر آرزوى كه داريد برسيد . مهدى از newzealand

(July 18, 2008 12:57 AM)
mehdi:

با سلام و تشكر از شما هنرمندِ گرامى و دوست داشتنى كه با قلم ravanetan به خواننده شادى ميبخشيد اميدوارم به هر آرزوى كه داريد برسيد . مهدى از newzealand

(July 18, 2008 12:57 AM)
بی پروبال:

هادی جون نشد! این شمشیر بران سانسور اینجا هم رو سرمون باشه؟!

(June 11, 2008 8:35 PM)
بی پروبال:

هادی جون نشد! این شمشیر بران سانسور اینجا هم رو سرمون باشه؟!
قربونت برم یه نصیحت نامه از پشت گوش برات فرستادم! چند بسته تشویقی! چند تا هم تهدیدی گذاشتم! اگه بهت رسیده خیلی خوب! نرسیده می رسه! مهم نتیجه است! اگه راه نیومدی و بازار و کما فی السابق زیر قیمت استاندارد نگرداشتی و نون ما رو آجر که نه ناپدید نمودی هر چه دیدی از خودت دیدی! بهتره به خودت رحم کنی و با این سبیل سفید ما در نیفتی و الا روزگارتو ولایت فقیهی می کنم!

(June 11, 2008 8:27 PM)
احمد راستگو:

سلام استاد
خیلی جالب بود
من بیشتر منتظر شعری هستم که در مورد شبکه های ماهواره ای گفته بودید لطفاً اونو تو سایت بگذارید.
عزت زیاد

(June 10, 2008 4:23 AM)
فرهاد بی تیشه:

دیشب به خواب بودم حافظ سر و صدا کرد
بیدار شو فرهاد خواب خوش است کافی
اوووم هم چی گشته کاکو من خواب «جم» می دیدم
بیدار نمی شدم من، می شد «کران» اضافی
ول کن تو چاه باطل کوهی که ما بر آنیم
سفتش بچسب کانجا آقا نشسته وافی
شرمنده ام برادر اما اگر توانی
پیغام ما رسان تو بی هیچ باد و لافی
گفتم به چشم کاکو امرت به دیده منت
ای هفت خوان گسسته ، ما بست خون نافی
عینا نویسم اکنون آن مطلبی که فرمود :
« خرسندی عزیزم ، ای یار هم لحافی
ایول بابا دمت گرم این بود رسم یاران
نا زاده های ما را کردن سونوگرافی؟
هر چند در کلامت بنهفته پاچه خواری
اما به جون هادی کارت کنم تلافی»

(June 10, 2008 1:38 AM)
سیاوش (م. محقق):

تصحیح آخر

هادی جان

دیدم بهتر است در "شعر" دوم "لیکنش سیم و زری نیست خدایا بدهش " جایگزین این مصرع بشود : "لیکنش در و گوهر نیست خدایا بدهش" چرا که در و گهر در اشعارت کم نیست .

شاد و پیروز باشی

(June 9, 2008 2:20 PM)
Nasim:

amoo khorsandi kheyllli dooset daram , man bi sabrane montazere gozashtane sheraye jadidetoonam rooye sait ! makhsoosan shere tamashaye tv haye irani ! fogholade bood !
kheyli khoshhal shodam too VOA didametoon .
ishala hamishe salamat bashi amoo joon .

(June 9, 2008 11:13 AM)
علي:

دست مريزاد از اين گلويي كه باز با زبان طنز خود ناليد از اين افرادي كه مرتب از خانه پدري و مادري و پرچم سه رنگ و غيره دم زده و احساسات مردم احساسي ايران را به سخره گرفته اند و خدا مي داند كه به كجاها متصل نيستند...
درود و سلام و سپاس بر تو به خاطر برنامه زيبايت در VOA

(June 8, 2008 9:00 PM)
amin:

سلام جناب هادي......ملت ايران اصلا به دنباله چنين چيزهايي هستند از اسلام زده ميشوند و از معجزات امام رضا نا اميد دل به معجزات عيسي ميبندند از معجزات عيسي نا اميد شوند حتما دل به معجزات موسي بودا يا هركس يد بيضايي داشته باشد.....كلا ما ملت معجزه هستيم...چون عاجزيم.....معجزه هم كاري است كه مردمم عادي از انجام آن عاجزند...پس مردم عاجز ايران در پي معجزه هستند....

(June 8, 2008 8:25 PM)
اشکان:

سلام.امشب تو voa دیدمتون!!!!
خسته ام اقا هادی خسته.
22 سالمه بدون هیچ امیدی به زندگی..
دانشجو ترم اخر برق...
جیب خالی..
عشق و احساس و که اصلا حرفشو نزن..
اره همینطوره ما که تو دانشگاه ازادیم جز صدای اخوندو دعا و نوحه چیزی توش نشنیدیم..
تازه حق صحبت کردن با جنس مخالفم نداریم.اگه ببینن مستقیم اول حراست...جتی اگه بحث درسی باشه..
دلم از خیلی چیزا پر.
نمیدونم بگم خوس به حال شما ها که اونورید یا ماها که اینوریم.
موفق باشید.

(June 8, 2008 8:19 PM)
احسان:

سلام من امشب موفق شدم با یه فیلتر شکن مشت محکمی بر تمام فیلتر های نظام بزنم .همین . راستی یکی دیدم خیلی تعصبی رو حافظ و طنزو ..اینا نظر داده بود میخواستم بگم مال حافظ انقدا انحصاری نیست که نشه ازش جای دیگه برداشت کرد خود حافظم هر جا دستش میرسیده دریغ نمی کرده شعر و میگما

(June 8, 2008 8:19 PM)
کوروش:

باسلام خدمت شما جناب آفای خرسندی عزیز:امیدوارم شما را همیشه خندان و خنداننده!!ببینم من کوروش هستم از مشهد و از طرفداران طنز زیبا و شیوا و البته گزنده شما اگر امکان دارد شعر چارلی چاپلین تان را برایم ایمیل کنید . با تشکر

(June 8, 2008 7:50 PM)
.Kianoushحسن کیانوش:

هادی جان استاد مسلم طنز معاصر ما

سلام و کمی هم دورد

زودتر بیا

کبوتر چاق درون سینه ام

جان می دهد برای تو

موش سیاه گلویش را جویده

کبوتر می خواند برای تو

پر و بال سرخ از خون ام

دیگر پرواز نخواهند دید

حتی برای تو

لنگ لنگان نه زودتر بیا

موش سیاه گرسنه

چاک دادخ سینه سپید کبوتر را

نفس های سخت را آخرین تپش ها را خاک می بنبد

پرهای کوچک پاک را باد با خود خواهد برد

زودتر بیا

که شاید توانسته باشی

استخوان های کبوتر را

کنار کاج پیر باغچه کاشته باشی

زودتر بیا

که شاید آرد استخوان های کبوتر را

برای گل های چاهار پر ک.چک غذا کرده باشی

زودتر بیا

از ایران رسیده بوسیله پست خصوصی با بی میلی
H.Kianoush

(June 8, 2008 3:49 PM)
سیاوش(م محقق ):

هادی جان لطفا اگر صلاح می بینی بیت هجو اخر (بیت زاپاس) را درج نکن. چون اصلا جزء آن شعر نیست و تنها نوعی شکر خوردن زیادی بود ... بهر حال به حساب ناشی گری بگذار
که چنانم من ازین کرده پشیمان که مپرس!

البته از طرف من کاملا در هر نوع دخل وتصرفی صاحب اختیاری و اگر هم خواستی بگذاری که ریش و قیچی بدست شما و اصغر است
نوشتمش چون نخواستم خودسانسوری کرده باشم ولی سطح سایتت بسیار والاتر ازین قبیل پرت و پلا گوییهای امثال بنده است

همیشه شاد و پیروز باشی

(June 8, 2008 1:32 PM)
سیاوش ( م محقق ):

تصحیح و توضیح :


هادی جان در "شعر" قبلی(بیت هشتم) حرف واو جا افتاده بود که صحیح آن : " در قالب و صحافی" است .
دیدم که انگار یک نفردیگر نیز در سایتت با اسم سیاوش نظر داده وبهمین خاطر اسم خود را درستتر نوشتم: سیاوش ( م محقق)
کاش میشد این " سـَوال و جواب" پی در پی قرار میگرفتند تا مرتبطتر بشوند.

بهرحال صلاح مملکت خویش "اصغری" داند!

رویت را میبوسم و امیدوارم همیشه سلامت و شاد پیروز باشی
....... .......................... .......................... ...................................................

پاسخ به هادی :

یک دو سه چهار روزی جرعت نبود یا را !
بر سایت اصغرآقا داتکام کنم طوافی

باری ز حول و وحشت ماوسم کلیک نمی کرد
تا چون شود میسر زین کار انصرافی

با فوت و قل هوالله محکم کلیک کردم
دل را زدم به دریا لا حول و لا تخا فی !

بر جای وهن و سا نسور "شعر" خودم بدیدم !
بر رسم ماچ و بوسه بنوشتم اعترافی *

حظ کردم از جوابت سلطان طنز پرداز
گویی نکرد "شعرم" بر همتت کفافی

هادی اگر چنینست شعرت چو نقش چینست
حکم سیاوشی بود بیمورد و اضافی

زنبور را نباشد برگ سرای سلطان
گویی که "اصغر-عنقا ست" بر عرش کوه قافی !

زنبور بوستانی شهدی شکر فشانی
خوشتر ز نان کلوچه با چای و قند کافی


* :
...............................................................................................................

یارب آن هادی خرسند که دادی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش

نیک گفتار و غزلباز و دلیرست عزیز
لیکنش در و گهر نیست خدایا بدهش!

گویی از سعدی و خیام به تنگ آمده بود
که چنین گیر بداده به من و شعر منش !

خشت زیر سر و بر تارک نه اختر پای
داشتم روزی و اینک شده ام دررسنش

در مصلی به دف و چنگ و به گلبانگ و غزل
با صبا راز سحر داشتم و نسترنش

حالیا روز دگر گشته و این قصه دگر
"کاریکا-فظ " شده ام بیهده اندر سخنش !

هر دم از قبر به سایتم برد و کلک سخن
حلقه در نکتهَ نو کرده ز بهر وطنش

سیل خون واژه کند در دل و چون ابر بهار
همه بر مام وطن گرید و خونین کفنش

دل بطوفان فنا داده و در این شب تار
سینه با موج بلاخیز شکن در شکنش

آن خود دارد و از این منش کم نکند
این و آن رقص کنان برده به ملک سخنش!

اهل حالست و نظر لوطی و مردمدارست
بری از مسجد و ملا و ز بوی خفنش

شیخ در شعر زمینگیر کند چابک و چست
کاریکاتور نماید همه اندر دهنش !

خوش درخشیده به دوران و بدین طبع روان
ملک دل صید کند با لب شکر شکنش

وه که از کبر و ریا بوده به صد مرحله دور
فتنه کن دور خدایا ز دل و جان و تنش

آفرین بر نفس صادق خرسندش باد
که معطر همه از عطر و گل و یاسمنش

ها د یا ما که برفتیم و قلم در کف توست
محترم دارش و محفو ظ کن از اهرمنش

" به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیزست بهم بر مزنش" !


...................................................................................................................
بیت زاپاس !:

" شاهد" ار طنز سیاوش نکند فهم چه باک
سر ما و قدمش یا سر این و دهنش !

(که البته گمان کنم حذف " استصوابی" بشود )


................................................................................................................................

(June 8, 2008 11:49 AM)
irankhah finland:

Be yade to damadam mi khorushom
Sharabo viskyo vodka minushom

Barayat kuude marghuubi ferestom
Balam jan akhe mo peshkel forushom

(June 8, 2008 1:25 AM)
ایران:

خائن!!!!!!!!!!!! اگه عاشق ایران بودی چرا بعد از انقلاب نموندی! آدم اگه واقعا عاشق چیزی باشه پاش وای میسته حتی اگه کشته بشه!!!! لب و لوچه ی تو که از دلارای آمریکایی و انگلیسی چرب تره کلک!

(June 8, 2008 12:00 AM)
پیپو:

یک خبر از ایران: این روزها دو تا اس.ام.اس (یا پیامک) بین مردم رد وبدل میشه:

"لاکن اینطور نباشد که ما ارتحال کنیم و شما عشق و حال"! (با توجه به 5 روز تعطیلی یکسره)

و یکی دیگه : "هپی ارتحالز دی"!

(June 6, 2008 12:44 AM)
mokh-less:

سياوش جان، لطفا يك نفس ِ عميق و يك ليوان آب ِ خنك،
با تعصب هيچ پيشرفتى حاصل نمى شود. در بزرگى ِ حافظ كه حرفى نيست ولى شايد بعضى وقت ها بشود مثل يا بهتر از او هم گفت. البته اگر كسى هنوز پس از ۱۴۰۰ سال مثل ِ قران را نه آورده است پس حتما آوردن مثل شعر ِ حافظ هم محال است !

(June 4, 2008 5:45 PM)
Mokh-Less:

پوشیده بود بر ما اسرار قامت یار
کردیم بر فرازش پرواز اکتشافی !


شاه بيت ِ اين غزل،
اين به جرات هم رديف ِ بيت ِ حافظ است !

(June 4, 2008 5:30 PM)
bahman:

نـه خـواجـه تنگ کرده جا بهـر شعر هادی
نه این که این دو هستند،با یکدگر منافی
هـر دو زیک خمـیره،از شیرو شکـر هستنـد
گوآن یکی است"ویفر"،واین یکی است"تافی"

(June 4, 2008 12:44 PM)
babak:

هادی جان لطفا وقتی شعر هايت را روی سايت می گذاری مثل بعضي فيلم ها که مثلا برای افراد کمتر از۱۸ يا ۱۶ سال ممنوع می شوند بنويس برای افرادی با IQ کمتر از ۹۵يا ۷۳ مثل آقا سياوش ممنوع

(June 4, 2008 10:12 AM)
Henry:

ommmmmmmmmmmuch Hadi jan

(June 3, 2008 6:56 PM)
nahid:

هادى جان كاش ما مردم كه اينقدر در اينكه يكى شعری را کج و کوله بنویسه هوشیارن,بلافاصله اهل فضل شروع نه نظر دادن ميكند وقتى خونهاى جوان ايرانى ،زنان،مردم،كودكان،بر زمين ميريزد همين قدر عكس العمل از خود نشان دهند.
الان معلمی را به جرم ازادی اموزی می خواهند بر دار کنند صدا از کسی در نمی اید
واقعا خوش گقتى كه اين بوى نفت چه حالى ايجاد ميكند كه همه از خود بيخود شده اند
نعشه گی بوی نفت انگار از پولهایی که خارجیان میحورند کیفش بیشتر است

(June 3, 2008 5:41 PM)
خاله خانوم:

یاد بابام بخیر همیشه میگفت : باباجان اگر نمیتوانی مجتهد بشوی اقلا مقلد خوبی باش .هادی جان ، تو که بنظر من توی کار خودت مجتهدی وصاحب سبک ، اما شعر طنزت هم تقلید زیرکانه ای از سبک خواجه شیراز است . نگران نباش . خواجه هم تقلید پذیر است .به شرط اینکه مقلد کارش درست باشد . از کجا میدانی که حافظ اگر زنده بود ، کلی با تقلید تو حال نمیکرد ؟

(June 3, 2008 4:26 PM)
Roya:

امشب اونقدر خندیدم و گریه کردم که پاک قاطی کردم . ترازوی احساسم به شاغول عقلم دستور داد کمی به جهت دوری از ایران زار بگریم و بعد ( شایدم قبل ) از ادبیات در اشعار و زیبا بینی و لطیف نگری شما در نوشته هایتان حظ کنم . فقیر تر از آنم که چیزی داشته باشم برای گفتن جز سپس بیکران ....

(June 2, 2008 7:06 AM)
حسن خواجه عبداللهی:

درود
من دانشجوی آی تی سیدر هلند هستم
هفته گذشته جشنواره غذای کشورهای مختلف بود.
دانشجویان هر کشور غذای کشور خودشان را پختند و عرضه کردند.
من هم غذای مغز پختم. تصویر و اهنگ به همراه توضیحاتی پیرامون ایران بر روی دی وی دی تکثیر کردم و در غرفه ایران توزیع کردم.
این فیلم را در وبلاگ هم گذاشتم.
در زمانی که ارامش داری این فیلم را ببین.
فکر کنم صفات برقرار بشه:
a glance at Iran
www.khajehabdollahi.blogspot.com
بدرود

(June 1, 2008 10:32 PM)
irankhah finland:

Atal matal tutule
Gave hasan chejure
Khomso zakato dade
ghosl kardanesh chejure
Shir nadare baramun
be chize rahbaramun (manzuram hamun to...me rahbaramun hast)
vaghti ke shir nadarim
baham gharar mizarim
baham biaym be meydun
dad bezanim baratun
Energye hasteyi
be june ma basteyi
Gavo mibarim be lobnun(lobnan)
ye zane mohajjab bestun
esmesho bezar amghezi
rishe babash vez vezi
Hachino vachin
do
re
sho
be
chin
(yani khatne kon)

(June 1, 2008 9:35 PM)
سیاوش:

"حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر !
کلاهداریش اندر سر سراب رود !"

هادی جان
نمیدانم این یه شوخی بود یا جدی !؟
آیا خود را چنین دست بالا گرفته ای؟! یا حافظ را چنین دست کم ؟! یاهر دو؟! یا هیچکدام ؟!
یکی دو روز است که نمی دانم این خطوط را برایت بنویسم یا اینکه بگذارم و بگذرم !؟
سالهاست که با اشتیاق توصیف ناپذیری کارهایت را دنبال می کنم و بدانی یا ندانی و بخواهی یا نخواهی بخشی از زندگی ما ن شده ای
می بینم که چگونه در مسیر رشد خود بدون هیچ تردیدی )بر منکرش لعنت !) برجسته ترین شاعر امروزی ما در عرصه طنز شده ای وبه سطحی رسیده ای که وقتی در محفلی از شاعری چون سیمین تقا ضا کردند شعری از خود بخواند شعری از تو میخواند ! "آن شنیدستم که در کاشان شبی ..."
حال نمیدانم منظور از ماجرای "تقلید" از حافظ چه صیغه ا یست !؟ امیدوارم که تو هم به آخر خط بسیاری از "بزرگان" نرسیده باشی که بعد از مدتهاتشویق اهل نظر , تمجید علاقمندان و تملق عوام الناس یکهو مبتلا به نوعی خودشیفتگی مزمن میشوند که بی اختیار در شکسته نفسیهای مزورانه شان بالا زده و بقول خودمان چنان خر برشان میدارد که انگار خبری شده است !
و باهمین " بادنخوت" که گویی" باد فتق فرهنگی" است در خودشان متوقف میشوند
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش !
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
شاید من سخت در اشتباهم ولی اینبار حس کردم نوعی جلوه گری در قالب تقلید از هادی دیدم که بسیار دوستش دارم و فروتنی اش از شعرهایش برایم زیبا تراست
آنهم تقلید از چه کسی ! : " من این خطوط نوشتم چنانکه غیب ندانست !"
امیدوارم که پاک بر خطا باشم ولی بیت آخر شعر به نوعی خود نمایی" فروتنانه" شباهت داشت : که ما اینیم وبه گواه این شعر از پس تقلید ناپذیر هم بر آمدیم!
و... و خلاصه " کاریکافظ" ترکوندیم!
بلاخره خواستم این وسط یکی باشم که بجای به به و چه چه کردنهای کورکورانهً همیشگی , صادقانه آنچه را که می بینم بگویم و دیگر بقیه اش با تو که اگر درستی در آن دیدی تاملی کنی و اگر نادرستی به بزرگی خودت وبه صداقت من ببخشی ...
بهر حال دوست دارم شعرهای خودت را بخوانم که حرسندانه و بی نیاز از قالبهای این و تقلید از آن باشد ...
و هم اینکه بدانی تقلید که هیچ! حافظ یک پدیده سحرآمیز تکرار ناشدنی است و هم اینکه هنر در خلق کردن است و نه تقلید و سر هم کردن جملات عاریتی و قالبهای عاریتی تر که مانند "اراجیف پایین" حتی کمتر از نیم ساعت از بیسوادی امثال بنده هم فی البداهه بر می آید !:
بهر حال عزیز جان
آیا فکر نمیکنی ادعای "تقلید از حافظ" بیشتر به یک شوخی بلند پروازانه شبیه باشد تا هر چیز دیگری!؟ انگار نمیدانید در مورد کی حرف میزنید !
.... در ادامه:

جانا سروش غیب است اشعار نغز حافظ
اسرار عشق و مستی بی جلوهَ اضافی !


دل در کمند زلفش پیچد چو جان شیرین
کز طبع وی روانست شرب شراب صافی

هادی تو جای خود را بشناس و دست منداز
خودرا به خودنمایی ! لافی به این گزافی!

بینم که نعل خواهد چون مورکی سبک سر
پایت چو اسب حاکم زین شعرک شوآفی!


گویی که باد نخوت زلفت بداده بر باد
رفتی به دام سیمرغ ! چون پشه در مصافی!


تا چند خوشه چینی از خر من بزرگان
گر خود نمی توانی شعر خودت ببافی


کلک خیال انگیز چون فهم کس نگردد
شعرش کلام-بازی حرفش سخن-گرافی !


خود باش و همتی کن تا حرف خود بگویی
کم کن حروف چینی! در قالب صحافی !


تقلید شعر حافظ نتوان شدن میسر
حتی اگر به معنی ماتحت خود شکافی !

پاسخ :
امروز کاريکاتور، يک رشته از هنرهاست
آن تيتر را نديدي؟ با آن شفي و فافي

شفافتر بگويم، عنوان ِ‌ کاريکافظ
بهر بيان مقصود کافيست و اينافي

گفتم که شعر حافظ تقليد ناپذير است
حرف مرا به "شعر"ت بخيه زدي سجافي؟

پشّه نه، ‌بلکه زنبور، وقتي عسل بسازد
کي آورد به دامش سيمرغ کوه قافي؟

ما نيز "آن" ِ خود را داريم در سرايش
حافظ چرا سياوش، حکمم کند بهOff ي؟

(June 1, 2008 12:12 PM)
بى كله:


خوش دارمت كه هادى دوزریت فتاده
گقتى تو لپ مطلب بى عشوه و افاده
اين بوى نفت كرده خواب طرف پريشان
خواهد كه تا زداید بوش نفت را ز ايران

(May 31, 2008 10:51 PM)
091274538746:

درآمد- اصغر آقا جان ، فقط می دانم " مستزاد " نیست ! سر جدّت یک اسمی برایش پیداکن .اگر شب ِ تاریک بود ودست تنها ، از هیئت محترم و شهید پرورِ "نظارت استصوابی " ها کمک بگیر ید. شما به کسی نگوئید ، من هم چیزی به هیچ تنابنده ای نمی گویم .
مویه - از شب اول قبر و نکیر و منکر ترسی ندارم ،پشم و پیله شان ریخته است ، امابیم آن دارم " پیر توس " در سر پل صراط یقه ام را بگیرد که:مردک ! از من حیا نکردی ، هیچ ، دستم از دنیا کوتاه است . از هادی خرسندی هم خجالت نکشیدی ؟ مگر خدای ناکرده ، مرجع تقلید است که مقلد شده ای؟
مخالف - وقتی وزن وقافیه ای در کار نباشد ،چه انتظاری از ربط موضوع دارید ؟
هنر نزد ایرانیان است !
فقط با دو بست !
سرو جانمان در ره میهن است
فقط با دو بست
به گاهِ زمام داری شاهِ شاهان
محمد رضا
همه سلطنت خواه و جان باز
فقط با دو بست
پس از انقلاب ونزول امام
همه شیعهِ مرتضا
به یک چششششم بر هم زدن ما شدیم
همه راهی جمکران
فراموشمان شد که بودیم ، چه بودیم
فقط با دو بست

هنر نزد ایرانیان است ؟
گاه با نیم بست !

(May 31, 2008 3:12 PM)
یک پزشک:

کاریکافظ بسیار زیبایی بود.

خواجه بگو به هادی ما را توان نباشد
در شعر ناب گفتن همچون تو مو شکافی


پیروز و سربلند باشید

(May 29, 2008 11:15 AM)
Davoud:

Damet Garm Hadi

(May 29, 2008 10:30 AM)
HOOMAN:

عمو هادی خدا منو نصف کنه اگه قصد جسارت داشته باشم ! فقط احساس کردم اگر به جای " آمد " از " بیامد " استفاده بشه در "سرهنگ حسن آمد ای عاشقان خبردار
سرباز عشق را نیست از خدمتش معافی" راحت تر خوانده میشود . با تشکر از سروده ی بسیار زیباتون

پاسخ - نه جانم. گمان ميکنم گمان کرده باشي اسم کوچک سرهنگ، حَسَن است. بله در آن صورت، سرهنگ حسن بيامد، بهتر ميبود. ولي اينجا سرهنگ حسن و خوبي منظور بوده.

(May 29, 2008 7:06 AM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی