بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

چهارشنبه 8 اسفند 1386

دست آخر سور زد !

اي عجب با ملت ما هرکسي پاسور زد ------ دست آخر سور زد
بر خلاف حکم بازي، سور خود با زور ------ دست آخر سور زد

آنکه مي‌گفتند اصلاً ناشي است و تازه‌کار------- نيز بيزاز از قمار
دستگرمي، سور اول را ز راه دور زد -------- دست آخر سور زد

بي‌بي دل‌هاي مردم، صيغه شد بهر طرف ------ آمد آقا از نجف
روز اول، دم ز آزادي و صلح و نور زد------ دست آخر سور زد

خلق احساساتي ما، دلزده از ماسبق ---------- پشت هم دادش ورق
او پي حفظ تنوع، سور خود با زور زد ------ دست آخر سور زد
(اصلاح: سور جوراجور زد)

بعد ِ آقا، نوچه‌هايش وارد بازي شدند --------- يک به يک راضي شدند
هريکي سوري مطابق با همان دستور زد ---- دست آخر سور زد

هفت خاج آورد آن شيخي که بار پسته داشت ------ ثروتي شايسته داشت
ثروتش افزون شد و سوري که زد کيفور زد ------ دست آخر سور زد

شيخي آمد با عباي نازک و تور سفيد ------------ حيله و مکرش جديد
خنده بر لب سور خود را با ادا و عور زد ------ دست آخر سور زد

شيخ توي حوزه و رمال در کنج دکان ------ مطمئن شد سورشان
حجت الاسلام قاري در کنار گور زد ------- دست آخر سور زد

هم گداي روضه‌خوان، هم "سيد صيغه‌بيار" ------ سورشان شد برقرار
هم مقام رهبري زد، هم رئيس جمهور زد ---------- دست آخر سور زد

توده‌اي هم اين ميان با داس خود آمد جلو ------ گفت شد وقت درو
سور خود با عذر المأمورم و معذور زد------ دست آخر سور زد

الغرض، هرکس که آمد، چون امام اولي ------ سور زد بي‌معطلي
پس دلش از بهر سور آخري هم شور زد ------ دست آخر سور زد

هاديا ديدي که هر ليلاج پست خالبار ------ کرد دستش را دراز
آس ما کش رفت و "ده‌لو خوشگله" را تور زد ------ دست آخر سور زد

نظر های شما (28)     
setare:

salam aghaye khorsandi azizam.shoma fogholadein.be khatere hame chi mamnoon.hata bekhatere hadiye dadan shadi be ma too shabhaye sarde zendegi.boos

(July 23, 2008 5:51 AM)
پیوند دوستی:

هادی ما طنز پرداز نکونام وطن باز در راه وطن
چیز خودراسخت بر فرق امام زور زد دست آخر سورزد

چیز = مشت طنز آلود

(March 13, 2008 2:01 PM)
Sasan:

,سلام Hodi جان
من از moridaye sarsakhtet هستم ، اميدوارم يك روز هم رو ببينيم من يك بوسه به دستهاى قلم به دستت بزنم كه قوى تر از هر selahi بر mullatarism است.
نفست گرم

(March 13, 2008 9:28 AM)
eddy:

کاندید به فرانسه احمق معنی می دهد.

اطلاعيه انتخاباتي - هادی خرسندی
اصغر آقا
نه من ديگر به اکبر ميدهم رأي
نه بر کانديد رهبر ميدهم رأي
نه بر سردار و نه غير نظامي
نه بر اصحاب منبر ميدهم رأي
وگر شرکت کنم در انتخابات
به شخص خود،به اين خر ميدهم رأِِِِِِي

(March 12, 2008 11:28 PM)
زن ستيز:

سلامآقاي خرسندي
با توجه به اينكه عاشق طنز و بخصوص شعر طنز هستم، ميخواستم از شما دعون كنم، اگر مايل هستيد به وبلاگ من هم سري بزنيد! شايد في البداهه چيزي يادتان آمد و من را سر افراز فرموديد....

سپاس فراوان

(March 12, 2008 10:51 PM)
هوتن:

ببخشید لیلاج و خالباز یعنی چی؟

(March 12, 2008 5:26 PM)
زاکان:

استاد با پوزش ازین جسارت در پی کامنت دیروزم این پیشنهاد را برای بیت چهارم شعرتون دارم ، با اجازه :

خلق احساساتی ما، دلزده از ماسبق ---- پشت هم دادش ورق
وان ملای بی حیا تا دسته را ناجور زد ---- دست آخر سور زد

(March 12, 2008 11:03 AM)
زاکان:

درود . خیلی قشنگ و باحاله این شعرتون لامسب
اما از همه باحالتر سور کاردرست را خودتون دست آخر اخر به فرهودی زدین و اون ریزخند زیباتون !!
تعبیرتون خیلی جالب بود که گفتید به بوش هم میگن احمدی نژاد آمریکا ! هه هه هه
کاش فرهودی از این ایمیلها و تلفنهای بیمزه میگذشت .
استاد بزرگ با پوزش بر شعر شما هم انتقادی دارم
اینکه " سور خود با زور زد " را دوبار تکرار کرده ای !

جواب- اولاً استاد خودتي، چه بزرگ و چه کوچک. دوماً (که غلط است)- ممنون از توجه‌ات عزيز. اشتباه تايپي خودم بود. امروز توضيح دادم. درستش - در مورد دوم، «سور جوراجور»است که با«تنوع» همخواني دارد. متآسفانه يک سور هم به خودم زده‌ام!

(March 11, 2008 11:16 PM)
AA:

Mesra-e dovom dar beyteh aval:bar khalafeh hpkm bazi, soreh khod ba zor... fekr mikonam zad az type hazf shodeh. intor nist?

(March 11, 2008 9:34 PM)
6876:

Midooni chiye refigh, noghteye ojeh shahkaret zamani bud ke be VOA daste akhar soor zadi,vaghean damet garm.Na inke man mesle to alergiye amrikaii dashte basham,na in tor nist,az zerafate tabeet lezzat bordam.Payandeh bashi.ARTA

(March 11, 2008 6:16 PM)
بی نام و نشان:

عمو هادی عزیز سلام
نمی دانم در سایت اخبار روز خواندید یا نه.... آن مردک پست - سردار زارعی - که برای چند تار موی بیرون زده ، سر و دست می شکست ،معلوم شد که هر روز ، لَختی به نماز لُختی با عده ای از خانم های عریان می نشست تا ثواب آن کار "صواب" ببرد و بهشت در همین دنیا چنان ببیند که از درختان روان میوه بچیند. مردم بخیل خبر به ملای قم بردند: که چه نشسته ای، مگر نمی بینی که قانون نماز را سردار شما بر هم زده است . به نماز عریان می نشیند و پیش نماری می کند از عقب .
ملای قم هر چه در رساله ی خود گشت ، چنان نمونه چون هیچ نیافت ، با فریاد وا رساله ی من به خیابان شتافت ، و گریبان شیخ قضا گرفت ،که در نتیجه ، سردار با شش زن عریان در حال نماز دستگیر شد. گویا گفته است که اگر کسی مسلمانی را در حال نماز دستگیر کند خدای او را نبخشاید . و از آن سو مأمورین شیخ قضا ادعا کرده اند که این سخن بی پایه است ، زیرا تا ما نیز ثواب زان کار صواب اندکی ببریم ، ایستاده صبر کردیم تا نماز پایان گیرد .
و باز در خبر ها آمده بود که مرتضوی گفته : کار کفر آلود در این سر زمین سخت رو به رشد است ، زیرا رحم به هیچ کس نمی کنند ، در روز روشن ، چنگ به صورت دیرینه یاران می زنند ، بی دین ها این روز ها ، حتی به صف نماز گزاران می زنند ........

(March 11, 2008 4:24 PM)
سعید:

انگاری یادمون رفت که بگیم دست آخر سور نداره و فکر کردیم قانون بازی را بلدند بدون توجه به این مسعله که آخوندند و کارشون تغلب و دروغه فدات شم.

(March 11, 2008 12:27 PM)
امیر:

با سلام
بسیار زیبا بود سپاس گذارم

امیر از شیراز

(March 10, 2008 9:09 PM)
siavash:

در بازی پشت پرده آخوندها با ابرقدرت ها البته که آنها سور میزنند بر مردم ایران تا زمانی که آخوند جماعت دین فروشی می کند و دختر ایرانی را در دبی می فروشد نفت را مفت می فروشد دریای خزر را تقدیم می کند جرا آنها سور نزنند در این بازی یک طرفه
و من معتقدم:
با دیگر قیام باید کرد
بر علیه نظام باید کرد
که این مهم نه به دست بوش است و نه به دست دیگری فقط و فقط ایران و ایرانی و هر کس که آشیانه کهنه سیمرغ را می پرستد و دوست دارد.
زنده باد آزادی
زنده باد ایرانی
زنده باد ایران

(March 10, 2008 12:22 PM)
امیر:

خسته نباشيد، خیلی دیر به دیر به وبلاگ خودتون سر میزنید، خیلی وقتها میایم تشریف ندارید!

(March 10, 2008 9:13 AM)
علي:

هادي جان عجب مصاحبه اي در voa داشتي، راستي يكي از اين آقايوني كه معلوم شده اصلا قمار بازه و تلويزيون سياسي درست كرده و مرتب به شما و صمد پرخاش مي كنه اين روزها كاسه گدايي دستش گرفته و از قرار معلوم بيشتر از 150 نفر بهش پول ندادند و حسابي فعلا عصبانيه!

(March 10, 2008 7:56 AM)
441:

درود بر شما آقای خرسندی واقعآ اگر ما در ایران برنامه ی شما را نبینیم باید به چی دل خوش کنیم
--------------------
من یک شعری در وصف احمدی نژاد گفته ام که بعدآ برای شما میفرستم.
با تشکر مجتبی از ملایر

(March 9, 2008 1:09 PM)
پرستو:

این شعرتون هم مثل همه شعراتون خیلی زیبا بود.خیلی خوشم اومد مخصوصا وقتی با صدای خودتون از برنامه voa شنیدم.

(March 6, 2008 9:56 AM)
abolalaye maÁAri:

Hadi jan, kojaii pas?...lotfan begoo o benevis o yaadi az ma kon.

(March 6, 2008 7:28 AM)
جواد:

با سلام !
هر چه شوراي نگهبان زور زد....ديد امام راحلش جفتك به سقف گور زد

هر چه رهبر تلخكي بر حقه ي وافور زد... كوك نشد انگار كه لب بر ماهتت زنبور زد

جواد

(March 5, 2008 4:32 PM)
حمید:

انواع بر خورد با انتخابات

۱- اعلام مخالفت با رای دادن به کاندیدای غیر حکومتی.
اوج این نوع حرکت در سال ۷۶ بود که مردم برای اعلام مخالفت با سیستم به خاتمی رای دادند و حاصل آن عمل به حکومت احمدی نژاد ختم شد.

۲- تحریم و در خانه ماندن.
در این صورت با شلوغ کردن خیابانها توسط عده ای فیلم و عکس تهیه میشود و با مونتاژ فیلمهای قبل ارقامی را برای خودشان اعلام میکنند و نمایندگان خود را از صندوقها در میاورند و صدای مردم شنیده نمی شود.

۳- هجوم به صندوقها و رای سفید دادن و یا به کاندیداهای مشخص رای دادن.
در این حالت دیگر نیازی به مونتاژ فیلم نیست و هر که را بخواهند بعنوان پیروز اعلام میکنند.

۴- به امید داشتن اقلیتی در مجلس به کاندیداهای مشخص برای اعلام وجود رای دادن.
مجلس ششم اوج داشتن این نوع آدمها در مجلس بود اما حاصلش مجلس هفتم شد.

پیشنهاد.
به نظر من در انتخابات ۲۴ اسفند باید به خیابانها آمد و در نزدیکی حوزه های رای گیری رای دهندگان را هو کرد و با صدای بلند مخالفت با این نوع انتخابات را فریاد کرد.

۱- در انتخابات معمولا همه چیز زیر زره بین افکار عمومی دنیاست و به هر صدایی افکار عمومی دنیا عکس العمل نشان میدهد.
۲- در تمام انتخابات دوران گذشته ثابت شده که نظام بدنبال جوی آرام است پس در روز انتخابات سرکوب و سرو صدا برای نظام بسیار سخت و پر درد سر خواهد بود و از این امکان میشود برای حضور در صحنه و اعلام نظر استفاده مفید کرد.

(March 5, 2008 3:42 PM)
داريوش.ش:

اين كامنت ما هنوز از زير تيغ ِ تيز ِ نظارت ِ استصوابي شما بيرون نيومده‌ست؟!...
...
آن شنيدستم كه وبلاگِ كسي
تيغ مي‌زد بر كامنتِ بي‌كسي
...
صبح روز بعد كامنت‌اش جسِته بود!
اصغر آقا زير تيغ‌اش برده بود!
...
...
هادي خان يه مثنوي انتصابات هست ناقابله! .. شايد در اين برهه نمايش ملي مذهبي ! بدرد بخوره ! چه جوري بفرستم! ... كه اگر قابل بدونيد در اصغر آقا چاپيده بشه ! :)

(March 5, 2008 12:28 PM)
donya:

ba salam
mesle hamishe ziba ghoftid

(March 5, 2008 1:58 AM)
والد بمانعلی:

هاديا ديدي که هر ليلاج پست خالبار ------ کرد دستش را دراز
آس ما کش رفت و "ده‌لو خوشگله" را تور زد ------ دست آخر سور زد


گر زجور جانیان دلهای ایران شور زد، مرده شور دین فروشان ----- دست آخر سور زد

(March 4, 2008 5:14 PM)
kalam:

هادي خرسندي !
قلبم به تپش افتاده بود و غرق در نور و شادي بود وقتي در صداي آمريكا فرياد دل انگيزت را در حمايت از پيشواي آزادي و آزادگي- دكتر محمد مصدق - شنيدم .
اي مصدق بزرگ
ديگر مرا دريغ و افسوس نيست كه حكومتها نامت را بر خيابانها نمي نهند ، بر ميادين و معابر و كاشيها نامت را دريغ مي نمايند و تقويم ها بي نام تو در 14 اسفند و 29 اسفند مجلد مي شوند ،
نامت براي هميشه يادگار ماست كه تو در دلهايي
و دلهاي ما براي نام متبرك تو هم خيابان است و هم ميادين و هم تقويم

(March 4, 2008 8:11 AM)
رحيم رسولي:

با سلام خدمت دوست بزرگوار هادي خرسندي .. من رحيم رسولي هستم (آنقدر طوفاني ام كه ... ) . خوشحالم كه در روزگار هادي خرسندي زندگي مي كنم ...

گفت نه...

گفتم اسرار شب و شبنم بگويم ؟ گفت نه

ارتباط اين دو را باهم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از يك پيچ و ده تا خم بگويم ؟ گفت نه

ارتباط اين دو را باهم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از حوا و از آدم بگويم ؟ گفت نه

ارتباط اين دو را باهم بگويم ؟ گفت نه

گفتم آدم هرچه باشد با خدا ،‌ تنهاتر است

شمه اي از غربت آدم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از شادي بگويم ؟ گفت نه ، گفتم آها

يعني اينكه روز و شب از غم بگويم ؟ گفت نه

ماده اي ديدم كه وحشتناك تر از مرگ بود

گفتم از فرهنگ دود و دم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از دارا و سارا گفت در حد كتاب

گفتم از تهمينه و رستم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از شلغم بگويم ؟ گفت صددرصد بگو

گفتم از خاصيت شلغم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از هسته اگر با بسته سازم قافيه

تا شود پيچيده و مبهم بگويم ؟ گفت نه

گفتم ايران است هرجا خانه من ؟ گفت بعد؟

گفتم از يزد و نطنز و بم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از خونريزي و وضع خراب داخلِ ...

معده ما يا همان اشكم بگويم ؟ گفت نه

گفتم امريكا و شايد ، ‌گفت حرفش را نزن

گفتم او را باز نامحرم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از باب روابط ، گفت مشروعش فقط

گفتم آهسته اگر نم نم بگويم ؟ گفت نه

گفتم از خر ؟ گفت حرفي نيست ، گفتم راستي ؟

يعني از خر هرچه مي دانم بگويم ؟ گفت نه

تف به گور هرچه خر اصلن ولش كن گفت چي ؟

گفتم اَر نشنيده اي محكم بگويم ؟ گفت نه

گفتم اصلن ميكنم اقرار و خود را هم خلاص

هرچه ميخواهي بگو من هم بگويم ، گفت نه

اشهدا الا و بلا هو و الا ذوالفقار

لافتا اعلم ولايعلم بگويم ؟ گفت نه

عمه مادربزرگت را خبر دارم كه مُرد

قطعه اي در شرح اين ماتم بگويم ؟ گفت نه

گفتم اول بار من زنگ جهنم را زدم

با تو مي خواهي از آن عالم بگويم ؟ گفت نه

هيچ كس مانند من ابليس را آدم نكرد

گفتمش خواهي تو را آدم بگويم ؟ گفت نه !

تازه من بودم كه حوا را هوايي كرده ام

كارهاي ديگري كردم بگويم ؟ گفت نه

راستي يادم نرفته من رسولي نيستم

دوست داري از خودم يك كم بگويم ؟ گفت نه

(February 29, 2008 4:07 PM)
12312:

سلام من کمترین و دور از وطن البته نه مثل شما در آمریکا و اروپا بل در ناکجا آباد که بعد از 17 سال به من گفتن وطنت اینجاست (َafghanistan) با نظر شما در مورد توده بی چاره موافق نیستم.
انشاء الله مرحمتی نموده برای من توده هم بیتی اضافه نمایید

(February 28, 2008 1:35 PM)
HOJY:

PAYANDEH BASHID. BA EJAZEYEH SHOMA MIKHAM SHERHATOON RO DAR WEBLOGAM GHARAR BEDAM . EJAZEH MIDIN ? PAYANDEH BASHID

(February 28, 2008 7:00 AM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی