پيرزني را ستمي در گرفت
پیرزنی را ستمی در گرفت
دامن انچوچک ِ رهبر گرفت
گفت که بالفرض من پیرزن
در نیویورکم به فلان انجمن
فرض بکن «هاله‌ي اسفندیا -
ری» منم و عضو قدیم سیا
فرض بکن بوش رفیق من است
کندالیزا یار شفیق من است
گریه‌کنان آمده‌ام کشورم
بهر «خداحافظی»ی مادرم
حبس تو باید بشوم ناگهان
بی‌کس و بی‌محکمه و بی‌امان؟
له شده‌ام زیر بسی اتهام
گوشه‌ی سلول شدم قتل‌عام!
عامل صد نقشه و اقدام، من!
همدل و همکار عموسام، من!
اینهمه گر رتبه‌ی بالا منم
پس پرزیدنت یو.اس.آ منم!
نیست ولی این سخنان باورت
طرح دگر هست پسر در سرت
ورنه گر آنگونه بپنداشتی
محترمم یکسره می‌داشتی
بودم اگر پیرزنی بانفوذ
داخل سلول نبودم هنوز
بود به روی سرتان پای من
هیچ نمیشد به اوین جای من
واسطه میکرد مرا رهبری
تا بفرستد به میانجیگری
حضرت بوش است شما را مراد
گرچه که دشنام دهيدش زياد
حسرت يک رابطه با آنجناب
ول‌کن‌تان نيست به رؤيا و خواب
در پس پرده پي اين رابطه
بيضه بماليد ز هر واسطه
باورتان بود اگر اين ميان
هست مرا رابطه با يانکيان،
بهر روابط همه میآمدید
حرف ز همکاری خود میزدید
کاسه و کوزه بشکستید زود
بر سر هرکس که در آنجا نبود
«هاله عجب خوبی و ماهی شما»
«کم نکنی لطف، الهی شما»
«رابطه با دولت واشینگتن»
«مسئله‌ی ماست، شما حل بکن»
«رفع بکن دلخوری ماضیه»
«پاره بکن پوشه‌ی آن کازیه»
«تا بشود رابطه‌مان روبراه»
«بهتر و سازنده‌تر از عهد شاه»
بعله ببم، اینهمه را فرض کن
یک کمی انصاف و شرف قرض کن
من که گروگان جوان نیستم
دختر چاق ملوان نیستم
نیز ندارم ز قدیم و جدید
ربط به پنتاگُون و کاخ سفید
حبس من از بابت اینها که نیست
پس تو بگو حداقل بهر چیست
زود بگو کشته‌ی شرح تو-ام
مرده‌ی دانستن طرح تو-ام
گر ندهی پاسخ این پیرزن
حیف ازین عکس دیجیتال من
عکس گرفتی که دهی پز باهاش
کوفت تو باشد همه‌ی پیکسِلاش
باد حرام تو و آسیدعلی
ژست قشنگم سر اون صندلی
نظر های شما (8)
شهرتاش:
رسوا کردی هزار تیر
ای طنز ما را تو پیر
خسته نباشی رفیق
ای مرد مرد. تو ای شیر.
حسن سالمی سرداری:
اقای خرسندی راجع به مهستی چیزی نمی نویسید؟شما که از ایشان بخاطر خرج هفتاد در صد در امدش برای مردم! خوشتان می امد.
shadi:
با سلام.
هموطن تشبيه شما من را ياد فر مايشي از اما م سيزدهم انداخت كه فرموده بودند كه آقاي آيت الله مطهري پاره تن من بود ولي درست روشن نكردند كه پاره چه قسمتي از بدن ايشان هستند اميد وارم كه مادر راننده تاكسي به خواب پسر نازنينش بيايد وبفرمايند كه منظور امام از كمربند به پائين بوده يا از خشتك به بالا. زنده باد آزادي
ebadi:
با سلام.
تفاوت رئيس جمهور آقاي احمقي نژاد با آقاي جيمي كار تر گاو چران خاور ميانه در اين است كه اين آقا كارش تر زدن و جيم شدن است و اين رئيس جمهور تحفه نطنز كارش زر زدن ظاهر شدن است.
hamed:
با درود فراوان به تنها طنز نويس ايران معاصر.
دعاي خير من كه به سبك سمندر يا مارمولك تقديم ميشود :
احمدي ! احمدي تو پاره ي امامي.........اما پاره ي كجاي امام اين را خودتان حدس .......
Ali T:
جناب خرسندي. بسيار زيبا سروده ايد.
Azita:
Gol gofti ostaad. Yeki az digari behtar.
پاپا:
هادي عزيز؛ به خاطر لحظه‌هاي دلچسبي كه با خواندن بسياري از شعرهاي روان شما داشته‌ام، يك سپاسگذاري صميمانه به شما بدهكارم. از ميان شاعران زنده، تنها دو كس را به ياد دارم كه قسمتي از شعرهايشان با يك بار خواندن در خاطرم مي‌ماند.
چندي پيش با آدم نازنيني آشنا شدم و شبي تا صبح با هم گپ زديم. او قسمت اثرگذاري از زندگيش را در زندان سپري كرده‌بود و جرم مهمش آن بود كه دستنويس يكي از اشعار كفرآميز شما را در جيبش يافته بودند. گمانم مجازات سنگيني متحمل شده بود. زندان از احمقانه‌ترين خشونت‌هاي قانوني روزگار ماست. خواستم به همين سربستگي اين خاطره‌ي تاسف‌انگيز را شما هم دانسته باشيد.
برايتان روزگاري شيرين و قلمي پيوسته خلاق و روان آرزو مي‌كنم و اميدوارم از تندي سياسي بكاهيد و بر مداراي آدمي‌مدار بيفزاييد.
بازگشت به صفحه نخست 
رسوا کردی هزار تیر
(July 8, 2007 11:53 PM)ای طنز ما را تو پیر
خسته نباشی رفیق
ای مرد مرد. تو ای شیر.