بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

سه شنبه 18 مهر 1385

نوه آیت الله بروجردی

هیچوقت ندیده بودم کاری به مسائل سیاسی داشته باشد يا اخبار را تعقیب کند. بیشتر حواسش به خیریه های مربوط به کودکان بود. برای بچه های آفریقا و آسیا دل میسوزاند. کمک میگرفت و میفرستاد.
حالا آمده بود نگران و آشفته که « نوه ی آیت الله بروجردی را گرفته اند.» گفتم میدانم. گفت «بچه را چکار دارند؟».
- "کدام بچه؟"،
- «نوه آیت الله بروجردی را؟»
نشاندمش پای کامپیوتر عکس آیت الله حسین کاظمینی بروجردی را نشانش دادم. گفتم این نوه!
گفت این کیست؟ گفتم یک خاتمی بدبیار، یک رفسنجانی عقب مانده، یک خامنه ای زدوبند نکرده، یک شاهرودی دیر آمده، یک مصباح یزدی میانبر زده. یک سردارطلائی معمم!
گفت رژیم چکارش دارد؟ گفتم رژیم میگوید دست آخر سور نداریم!
پرسید: او چه میگوید؟
گفتم او میگوید پنجاه به بالا سور نداریم، دست آخر داریم!
گفت : تقصیر کیست؟ گفتم تقصیر بی.بی.سی و رادیو فرداست. آنها اگر زیر بالش را گرفته بودند، شاید یک چیزی شده بود. اما ظاهراً طرف جز دکتر علیرضا نوری زاده، حامی و پشتیبان نداشت. البته صدای آمریکا هم قدری کمک کرد.
گفت: این بابا چه جور آدمی هست؟
گفتم میگوید دین باید از دولت جدا باشد و آخوندها نباید حکومت کنند.
گفت حرف حساب میزند. باید از او حمایت کنیم.
گفتم فعلاً تنها حمایتی که باید از او کرد این است که حقوق او به عنوان زندانی سیاسی یا مذهبی، رعایت شود، شکنجه اش نکنند و اجازه داشته باشد وکیل بگیرد.
پرسید چه وظیفه ای در قبالش داریم؟
گفتم باید دمکرات باشیم و تمرین دمکراسی کنیم. بگذاریم هر شارلاتانی هرچه میخواهد بگوید یا هرقدر دلش میخواهد با امام زمان گپ بزند.

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی