یک ایمیل ساده از یک جوان غمگین
یک ایمیل داشتم از سهراب مختاری، یادگار محمد مختاری عزیز. از من تشکر کرده بود بابت «عمران صلاحی» و یادآورده بود از رفت وآمدهای گهگاه عمران با پدرش و باز از من قدردانی کرده بود!
جوان رعنا. حال کردم، بغض کردم و این بیت رهی معیری به یادم آمد:
عمری چو گهر در صدف خویش نمانم - من شبنم صبحم نفسی بیش نمانم
-----------------------------
فکر کردم بعد از مدتی، کامنت را باز بگذارم تا هرکس حرفی دارد مختصراً بگوید. پس این پائین کلیک بفرمائید. تقاضای اشتراک ماهنامه اصغراقا هم پذیرفته میشود! اظهار نظرها برای پست کردن - یعنی انتشار در سایت - نیست.