بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

سه شنبه 21 شهريور 1385

چراغ صاعقه خاکستر سرودش بود!

دکتر نيما مينا خبر داد که خانم مهشيد اميرشاهي شعري از مرا(کليک) خوانده و روي اينترنت است. من هم تشويق شدم که اينجا بيارمش. چند سال پيش روي جمله اي از آقاي عطاالله مهاجراني وزير ارشاد جمهوري اسلامي ساخته شده.


امام ما که جهان کُرک تار و پودش بود
قيام روز قيامت خم قعودش بود

سحر به چشمک او زرپ نصف شب ميشد
به يک اشاره ديگر افق عمودش بود

به فرق عالم و آدم چنان نهالي کاشت
که آتش دل ياران بخار کودش بود

اگرچه آخر شب ها دماغ خود بگرفت
سه تاي بحرخزر فين صبح زودش بود

ز فوت خويشتن آتشفشان بپا ميکرد
اگر که حوصله ميکرد و توي مودش بود

بوقت جنگ هزاران کلاهک اتمي
سوار هم شده نصف کلاهخودش بود

اگر که يک پک کوچک به مارلبورو ميزد
عراق و اردن و ترکيه غرق دودش بود

شهاب ثاقب اگر سنگ فندکش ميشد
تکان زلزله آرامش وجودش بود

خلاصه اينکه به حکم وزارت ارشاد
«چراغ صاعقه خاکستر سرودش بود»!

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی