بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

دوشنبه 11 آذر 1381

چرا اينقدر دزد به من

چرا اينقدر دزد به من ميزند؟
مثلي است که ميگويد « دزد به دزد ميزنه .....» اما من جز اينکه از خواب شبم بدزدم بزنم به بيگاري روزم، سرقت ديگري عجالتاٌ راه دستم نيست. نميدانم چرا اينقدر دزد به من ميزند!
به فلان هفته نامه ي لندن مطلب نميدادم، از جاي ديگر مي دزديد چاپ ميکرد و لبخند مي زد. شانس آوردم تلويزيون راه ننداخت. يعني پول کافي به او ندادند. سعيد امامي مرد. نزديک بود روزنامه اش هم تعطيل شود. الان هم که در ميآورد، نيمه تعطيل است و خوشبختانه ديگر از من نمي دزدد و گويا مرا به تلويزيون پارس سپرده!

به مدير تلويزيون پارس ميگويم چرا ويدئوي شوي مرا مي دزديد و پخش مي کنيد؟ ميگويد کي؟ کجا؟ من اصلاٌ خبر ندارم. آهاي بيا، برو، بگير، ببند. ديگه تکرار نميشه!
هفته بعد: جناب آقاي شجره، شما که باز .... اي. آي. کي؟ کجا؟ غلط کرده اين پسره از لندن فرستاده. آي
هرچي تو بگي ... ميخواي برم جلوي دوربين توضيح بدم. .... آي به جان عزيزت چند روز با دخترم رفتم لاس وگاس؛ اينها از توي کشوي ميز من برداشته اند .... آي پسر بيا، برو، بگو .... آقاي مهندس مال دزدي توي کشوي شما چکار ميکند ؟

چند سال پيش به مدير موسسه شهرفرنگ پاريس و رئيس انجمن ايران و فرانسه!!! گفتم چرا شب شعر مرا در پاريس بي اجازه و اطلاع ويديو کردي و دادي به بازار؟ گفت چقدر پول ميخواهي؟ گفتم من پول نميخواهم. دستش را کرد توي جيبش پول در بياورد. من دستم توي جيبم بود. بي اختيار آمد بيرون شپلاق خوابيد روي صورتش. اگر پرويز صياد و منوچهر حسين پور جلويم را نگرفته بودند .......... گمان نميکنم باز هم ميزدم. همان يکي هم با اينکه بي اختيار بود، هنوز به من احساس پشيماني ميدهد و بعد از چند سال دستم را هرچه ميشويم هنوز احساس ميکنم پاک نشده!

بدبياري ما زد و يارو خودش را جدي جدي کانديداي رياست جمهوري کرد و هفته نامه ي مسخره تر از او هم در لندن آگهي هايش را چاپ ميکرد و من وحشت برم داشته بود که اگر در مملکت بلبشوي ما شوخي شوخي يک وقت اين بابا رئيس جمهور شود تکليف من براي بازگشت به ايران چه ميشود و آیا دولت ايران از دولت انگليس خواهد خواست که ضارب پرزيدنت حسن عباسي را تحويل آنان دهد؟

دزدی مقاله و ويدئو و شب شعر و خرسندآپ کمدي جاي خود، سايت اينترنتي من «هادي دوهزار» که از سال 98 به پيشباز دوهزار، زحمتش را کشيده بودم و آنهمه مراجع داشت، درست به همان دليل به سرقت رفت و پيش از اينکه من بجنبم براي تمديد سالانه اش، رندان زدند و به نام خودشان کردند تا استفاده اي را که خودم بلد نبودم از تيراز بالايش بکنم، آنها بکنند!

و آخرِين رقم دزدي اينکه ديشب 5 پوند دادم يک سي دي « خرسندآپ کمدي» از يک سوپرمارکت لندن خريدم. 30 پنس هم تخفيفم دادند. هرچه فکر ميکنم من اين سي دي را کي درست کرده ام چيزي يادم نميآيد. هرچه فکر ميکنم مي بينم من محال است با اين کيفيت نازل و صداي نامفهوم سي دي در بياورم.

شما هم لطفاٌ اين مال دزدي را نخريد که از همه چيز گذشته، گندي زده اند که پولتان حرام ميشود. سي دي خودم با کيفيت بالا اول سال مسيحي تقديم ميشود.
همين چيزهاست که اعصاب آدم را خرد ميکند. یک عمر زحمت کشيده ام و محبت مردم را جلب کرده ام که موجب موفقيت روزنامه دار دزد و شهرفرنگ دار دزد و تلويزيون دار دزد و اينترنت کار دزد و سي دي ساز دزد شوم. ( در اين محاسبات، نقل شدن هاي بي اجازه ي سروده هايم را در رسانه هاي مختلف کتبي و شفاهي نياورده ام که مطمئناً بعضي را اصلاً هم خبردار نميشوم. از اين ساته لايت ماته لايت ها هم ندارم.)

حزب محترم « کمونيست کوليگري» که به بالا بودن کلسترول من اشاره ميکند و لابد ميخواهد خوش خبري به جمهوري اسلامي بدهد، کاش اين را هم اعلام کند که اين دزد خوردن ها هم از عوامل توليد کلسترول است و من برخلاف تصور اين حزب محترم مبارز، فقط با خوردن چلوکباب نيست که به اين حال افتاده ام!!
***
خوب دوستان عزيز. ممنونم که مرا تحمل کرديد. حقايقي بود بر سبيل درد دل از سوي آدمی که همواره کوشيده است در رابطه با شما حقيقت را بگويد. تمامي حقيقت را بگويد و چيزي جز حقيقت نگويد.
فعلا تا پنجشنبه

--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی