بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

جمعه 27 تير 1382

سلام صبح جمعه مي بخشيد.

سلام صبح جمعه

مي بخشيد. يکي دو روز انگار اينجا از دست من در رفت. تا آمدم بجنبم عقب افتادم.
حالا اين سروده َ دستکاري شده گمان کنم آخرين فرصت براي انتشارش باشد. چه
بسا پيش از اينکه به آخرش برسيد آقاي خاتمي استعفا داده باشد!
اگر مردم ناطق نوري را انتخاب کرده بودند محال بود در اين شرايط اينهمه تقاضاي
استعفا را نپذيرد!

اين ديالوگ البته " مونولوگ" است و تکنفري. اما گمان کنم آقاي خاتمي يک
چنين مونولوگي را ديالوگ بخواند!

ديالوگ خاتمي با امام هشتم

رو به پايانست کار خاتمي
بوي الرحمان او آيد همي

اندک اندک اوج گيرد اين سوال
پس چه کرده خاتمي اين چند سال؟

پاسخ آيد از ارسطوي رژيم
بعد بسم الله رحمان الرحيم:

چند سالي شد که در اين بوم و بر
کس نبود از من پرزيدنت تر

من هزاران کار نيکو کرده ام
ليک خيلي بي هياهو کرده ام

في المثل گوگوش را دادم صدا
ساختم با نغمه خواني آشنا

چند باري بهتر از دوران شاه
کرده ام سد کرج را افتتاح

همت خود را که افزون ساختم
آب در بحرخزر انداختم

من کوير لوت را با هن و هن
رفته ام پر کرده ام از خاک و شن

رفتم آوردم درخت از اردکان
کاشتم در جنگل مازندران

ماهيان آوردم از حوض پدر
در خليج فارس کردم غوطه ور

برف بردم بر سر البرز کوه
قلهَ آنرا نمودم با شکوه

تخت جمشيدي براي سير و گشت
ساختم نزديک شهر مرودشت

راه رفسنجان بهرجاي جهان
کرده ام آسفالت با بالعکس آن

رفته ام شيراز و با چه اشتياق
لامپ بردم حضرت شاه چراغ

باغ طوطي جنب شاهعبدالعظيم
چند تا آفتابه را کردم لهيم

حضرت معصومه را هم محترم
دفن کردم شهر قم توي حرم

توي سقاخانه ها خيلي زياد
نذر کردم شمع بهر اقتصاد

بر امام هشتمين بستم دخيل
تا مرادم را دهد از هر قبيل

گفتمش يا حضرت شاه رضا
حامي من باش عندالاقتضا

من که از بهر تو گنبد ساختم
آنهمه پول طلا پرداختم

من که دادم طرح آن گلدسته ها
بهرشان ماليده ام خشت طلا

تو بيا باب فقيهان کن مرا
هرچه ميخواهد " ولي" آن کن مرا

خواست ايشان گر نمايد چاي نوش
يا مرا " تي بگ" بکن يا آب جوش

ميل صبحانه که دارد رهبري
يا پنيرم کن شما يا بربري

رهبري گر کرد ميل ساندويچ
کالباسم کرده دورم نان بپيچ

خواست گر رهبر بسازد يک سرا
يا رضا في الفور آجر کن مرا

گر بمن گويد دمي ساکت بمان
مرحمت فرما ببر از من زبان

گفت اگر رهبر بميرد خاتمي
زنده ام مگذار يا حضرت دمي

خواست حزب الله اگر تيغ و قمه
تو مرا خنجر بکن يک عالمه

بابت زجر و شکنجه در اوين
کابلم کن اي امام هشتمين

لاجوردي کن مرا جلاد کن
روح آن مرحوم از من شاد کن

گر که دانشجو صدايش شد بلند
مشت محکم کن مرا حلقش ببند

پرت شد گر يکنفر از بالکن
تو مرا پائين ، زمين سفت کن

پرت شد گر يکنفر از پنجره
سيخ و ميخم کن به يک جائيش بره

هرکه را تي- شرت خونين روي دست
دنده اش را در اوين بايد شکست

هرکه گويد از دمکراسي سخن
يا امام او را بده تحويل من

اين ميانه گفتماني گر رواست
گفتگوي بي تمدن هاي ماست

مصلحت را هرکسي تشخيص داد
مملکت را در کف اش بايد نهاد

آمران و عاملان قتل ها
واجبي بايد خورند از سطل ها

بيضهَ اسلام اگر گرديد لق
کن مرا چسب اوهو با لطف حق

گر جوانان را بود فکر قيام
بنده را ترياکشان کن يا امام

ملتي خواهم اماما شيره اي
قاتلاني در عوض زنجيره اي

ملتي خواهم اماما بي رمق
رهبراني در عوض صاحب نسق

ملتي خواهم تساهل کار او
تا کنم کلي تسامح بار او

ملتي ساده دل و راحت فريب
رأي او در بند يک عمن يجيب

در برون مرز هم در هر محل
احتياجم هست بر جمعي دغل

عده اي پادو براي نشر و پخش
من چو رستم باشم و آنها چو رخش

راديو دارنده و تي. وي رئيس
نوکراني جمله روزنامه نويس

از همه در خدمتم آماده تر
بي حياتر، نيز نوري زاده تر

تا بکوبم ميخ خود بر هر سري
طبق دستور مقام رهبري

حجت الاسلامم و برنامه ام
هست پيدا از عبا عمامه ام

من که پرچمدار قانونمندي ام
خالي از هرگونه خالي بندي ام

ياري ام ده اي امام هشتمي
در قضاياي فريب مردمي

کمتر از آهو ندارم من مقام
همتي اي ضامن آهو امام

تا بماند پاي برجا اين رژيم
ورنه يا حضرت عطا کن حب جيم

***
تا فردا صبح شب به خير
--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی